دبیر هیئت دولت گفت: در ماجرای پیمان ننگین سعدآباد سه وزیر اروپایی اعلام کردند به غیر از تعلیق و پلمب نیروگاههای هستهای، باید تدریس فیزیک هم در دانشگاهها با اجازه ما صورت پذیرد.
مجید دوستعلی امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در کرمان اظهار داشت: مقام معظم رهبری در مورد دولت نهم فرمودند« یکی از خصوصیات این دولت ترک شرمندگی در برابر غرب و اعاده شعار عزت ملی و ترک انفعال در مقابل تجاوز سلطه و زیادهطلبی سیاستهای دیگران و ترک شرمندگی در برابر غرب را انسان در این دولت میتوان احساس کرد».
وی افزود: دولت مدافع عزت ملی است و با تثبیت انرژی هستهای خدمت بزرگی را به نظام اسلامی انجام داد و کسی که در سازمان ملل بلند میشود و ندای اسلام را سر میدهد و این آرمانخواهی محسوب میشود و در هیچ دولتی تا کنون انجام نگرفته است.
دوستعلی خاطرنشان کرد: در دورههای گذشته گرایشهای سکولاریستی در بدنه مدیران کشور نفوذ کرد و روند گرایش به غرب و غربزدگی در بدنه دولت رشد داده شده بود و احمدینژاد با توقف این روند، بر موضوع هستهای تاکید کرد و قواعد بازی را به هم ریخت و در راستای آرمانخواهی شش سانتریفیوژ را به 7 هزار دستگاه رساند و این از مصادیق دولت عزت ملی است.
وی تصریح کرد: اخلاق انتخاباتی دولت از عمل آن پیدا است و اکنون که رئیس دولت کاندیدای ریاست جمهوری هم هست، اما در حال حاضر کم خبرترین و کم تبلیغاتترین نامزد انتخابات خود رئیس جمهور است و با همه امکانات زیادی که میتواند به کمک ایشان آید، اما نمود اخلاق انتخاباتی در عملکرد دولت احمدینژاد مشهود است.
دوستعلی گفت: با همه تخریبها و دروغهایی که به این دولت نسبت داده میشود، باید معیار را عملکرد قرار داد و مردم تحت تاثیر خلاف واقع قرار نمیگیرند و جواب تخریب جواب، مناسبی نیست.
دبیر هیئت دولت گفت: کاندیداها ابراز نظر کرده و از تخریب دوری کنند و اگر قرار باشد، کسی هجمه و تخریب را سرلوحه کار خود قرار دهد، مردم در انتخاب آزاد هستند، اما باید ایجابها را ارائه دهند در عرصه اقتصاد و سیاست خارجی برنامههای خود را به مردم ارائه دهند، نه اینکه تخریب کنند.
وی اظهار داشت: تنها کسی که از فضای غیبت، دروغ و تهمت سود میبرد، شیطان است و فضای انتخاباتی باید به سمت اخلاق و مبتنی بر اصول و ارزشها باشد، چون در این فضا مردم بهتر میتوانند انتخاب کنند و در این فضا دشمنان نظام اسلامی مایوس میشوند.
دوستعلی افزود: انتقاد یک بحث است و تخریب موضوعی دیگر، انتقاد باید با ارائه راهکار و سازندگی باشد و اگر کسی در دولت احمدینژاد از انتقاد سازنده خوشش نمیآید، مشی دولت احمدینژاد را ندارد.
وی در پایان گفت: رهبر معظم انقلاب تاکید دارند که مرز بین انتقاد سازنده و تخریب باید مشخص شود و هر کسی میتواند از روی دلسوزی انتقاد سازنده داشته باشد، اما تخریب جایگاهی ندارد و از فضاسازی و جوسازی باید دوری کرد.دبیر هیئت دولت گفت: در ماجرای پیمان ننگین سعدآباد سه وزیر اروپایی اعلام کردند به غیر از تعلیق و پلمب نیروگاههای هستهای، باید تدریس فیزیک هم در دانشگاهها با اجازه ما صورت پذیرد.
منبع: رجا نیوز
رئیس جمهوری اسلامی ایران هم چنان و با گذشت نزدیک به چهارسال از ریاست خود بر قوه مجریه از حقوق اداری استفاده نکرده و همچنان به دریافتی خود از دانشگاه به عنوان استاد دانشگاه قناعت می کند.
به گزاش جهان نیوز؛ هر چند خبر عدم دریافت حقوق توسط رئیس جمهور از مدت ها پیش بر سر زبان ها افتاده و رسانه ای شده بود و حتی استفاده نکردن رئیس جمهور از حق ماموریت های خود نیز در همان زمان بسیار مورد توجه قرار گرفت اما این بار خبرنگار جهان به منبع درآمدی ناگفته ومخفی برای رئیس جمهور دسترسی پیدا کرد که تاکنون خبری از آن منتشر نشده است.
دکتر احمدی نژاد که پس از ریاست جمهوری به دلیل کم شدن حضورش در دانشگاه با کاهش دریافتی خود مواجه شده است و از طرفی با توجه به بالا رفتن مهمان ها و دیدار کنندگان با وی، رئیس قوه مجریه از مدت ها پیش اقدام به دریافت وام های با اقساط پایین نموده و گذران زندگی خود را که با مشکل مواجه شده از طریق وام های قرض الحسنه به انجام می رساند.
این گزارش حاکی از آنست که تغییر مکان زندگی رئیس جمهور نیز که در خانه های سازمانی دولتی سکنی گزیده از دیگر نشانه های ساده زیستی رئیس جمهور در وضعیتی پایین تر از خط فقر است. چرا که خانه وی از داشتن معمولی ترین امکانات مانند مبل و دیگر وسایل محروم بوده و چینش موکت ها و وسایل زوار در رفته به حدی چشم را آزار می دهد که در سفری که سید حسن نصرالله به ایران داشته و به عنوان مهمان وارد خانه دکتراحمدی نژاد شده بود، دبیر کل حزب الله لبنان از چنین زندگی ساده و بی آلایشی به شدت اظهار تعجب و شگفتی کرده بود.
رنگ مورد استفاده حامیان دکتر احمدی نژاد، رنگ عدالت و انصاف است
ثمره هاشمی درگفت و گوی مطبوعاتی با خبرنگاران استان اصفهان:
رییس ستاد هماهنگی حمایت های مردمی دکتر احمدی نژاد، درپاسخ به خبرنگاری که بیان داشته بود برخی دیگر از نامزدها از یک رنگ خاص در انتخابات خود استفاده می کند رنگ و نماد ستاد احمدی نژاد چیست، بیان داشت: رنگ مورد استفاده ما رنگ عدالت و انصاف است.
به گزارش "پایگاه اطلاع رسانی ستاد هماهنگی حمایت های مردمی دکتر احمدی نژاد"، مجتبی ثمره هاشمی روز جمعه در گفت وگوی مطبوعاتی با خبرنگاران دراصفهان با اشاره به اینکه طرح تقلب از سوی برخی ها ،شیوه ای تکراری است و مورد رضایت مردم نیست، گفت: آنها که امروز اینگونه سخن از تقلب می زنند آیا اگر خودشان پیروز انتخابات باشند نیز به این صحبت ها ادامه خواهند داد یا آن زمان سکوت اختیار می کنند؟
وی خاطرنشان کرد: انتخابات ریاست جمهوری یک رویداد عادی نیست بلکه حضوری گسترده و معنا داری است که در عرصه داخلی وخارجی معانی متعددی دارد .
ثمره هاشمی با بیان این که مردم ایران منصف و طرفدار عدالت هستند، افزود: اگر این معنا در برگزاری انتخابات رعایت شود مورد رضایت خداوند و مردم خواهد بود .
رییس ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد، گفت: احمدی نژاد به طور صریح به ستادهای مردمی توصیه کرده است هیچ نوع حرکت تخریبی انجام ندهند و ضمن پرهیز از افراط و تفریط منطبق بر واقعیت ها عمل کرده و آزادگی و حقیقت جویی را مد نظر داشته باشند.
ثمره هاشمی دانشگاه ها را محل بیان این مباحث دانست و گفت: هرچند که تعدادی از دانشگاه های غیرانتفاعی با عملکرد یک طرفه خویش برای افراد محدودیت ایجاد کرده و درب دانشگاه را به روی سخنرانان بستند، اما دانشجویان هرجا که باشند بیدار هستند و چه برخی بخواهند یا نخواهند، حقایق را کشف می کنند.
وی درعین حال، گفت: تاکید ما بر عدم تخریب دیگران بوده اما متاسفانه برخی نامزدها موارد متعدد تخلف داشته اند و یک نامزد خاص پا را از گلیم انصاف و عدالت بیرون گذاشت .
ثمره هاشمی گسترگی فعالیت های دولت نهم به حدی است که هر فردی می تواند نمونه های آن را در محل زندگی خویش ببیند.
وی تاکید کرد: به دوستان در ستادها توصیه کرده ایم به طور جدی از پول های ناپاک پرهیز کنند ، پول کثیف خیر و برکت ندارد و برای نامزد و ملت فایده نخواهد داشت، لذا باید با قناعت زیاد و فداکاری فعالیت کنید.
رییس ستاد انتخابات احمدی نژاد، تصریح کرد: آنهایی که انتظار دارند ریز حساب های ذخیره ارزی بانک مرکزی در نقاط مختلف دنیا را اعلام کنیم، درخواستی مشابه خواسته دشمن دارند.
وی در پاسخ به تقاضای معرفی زود هنگام کابینه و اشاره به حمایت گروه های سیاسی در این دوره گفت: گروه ها و احزاب معیار نیستند، انتخاب اعضای کابینه با توجه به کارنامه شخصی آنان صورت می گیرد، شاید فردی وابستگی تشکیلاتی داشته باشد ولی اگر وارد کابینه شد، به مردم تعهد داده است .
ثمره هاشمی در پاسخ به فردی که درخواست کرده بود نتیجه انتخابات را پیش بینی کند بیان داشت جواب قطعی این سوال در 22 خرداد مشخص خواهد شد، زیرا مردم هستند که برای آن تصمیم می گیرند.
وی درخصوص صحبت های یک نامزد انتخاباتی درخصوص دوباره ملی کردن صنعت نفت وادعای وی مبنی بر کپی برداری احمدی نژاد از طرح وی ، بیان داشت: صنعت نفت قبلا ملی شده صحبت احمدی نژاد نیز مبنی بر مشارکت مردم در توسعه صنعت نفت از طریق مشارکت در سرمایه گذاری های آینده است .
ثمره هاشمی درپاسخ به خبرنگاری که بیان داشته بود برخی دیگر از نامزدها از یک رنگ خاص در انتخابات خود استفاده می کند رنگ و نماد ستاد احمدی نژاد چیست، بیان داشت: رنگ مورد استفاده ما رنگ عدالت و انصاف است
صدقه و بخشیدن مال به نیازمندان، جامع فضایل دنیوی و اخروی است، دارایی انسان را زیاد می کند، هفتاد نوع بلا را برطرف سازد، مرگ های ناگهانی و حوادث ناگوار را از صدقه دهنده برطرف می کند، فقر و ناداری رااز بین می برد و روزی او را افزایش می دهد. انفاق و صدقه، عملی حسنه و نیکوست که در دین مبین اسلام بر انجام آن تاکید شده است اما طی سالهای اخیر برخی افراد و جریانهای سیاسی با تکرار اتهام بی اساس صدقه دهی و گداپروری دولت، به طور خواسته یا ناخواسته، یک بار ضد ارزشی را متوجه این مفهوم پر معنا و برآمده از ضرورت های گریز ناپذیر در زندگی اجتماعی کرده اند.
حمایت مالی از افراد نیازمند جامعه، یک وظیفه حکومتی است و برعهده دولت است که به در راه ماندگان، آسیب دیدگان از زلزله، سیل، خشکسالی، فقرا و محرومان، بیکاران، خانواده های بی سرپرست، یتیمان، ورشکستگان و افرادی نظایر آن، امداد رسانی کند، دست آنها را بگیرد، فرصت روی پای خود ایستادن را برایشان فراهم آورد، قوت لایموتشان را تامین کند، خسارات وارده به آنها را جبران نماید و یاریشان دهد تا در زیر دنده های خرد کننده، چرخ روزگار مقاومت و ایستادگی کنند.
با این وجود مواضع و روش عملی برخی احزاب، گروهها و شخصیت های سیاسی که بعضا مدیریت اجرایی کشور را در دوره های قبل برعهده داشته اند، نشان می دهد که آنها به قانون جنگل و نظریه بقای اصلح داروین مبنی بر ساقط شدن حق زندگی از افراد ضعیف، درمانده و ناتوان توسط اقویا و اغنیا اعتقاد دارند و بر آن نیز اصرار می ورزند. در نتیجه اعمال همین نگرش مادی گرایانه طی ۱۶ سال قبل از دولت نهم، فاصله میان دهکهای پایین جامعه با طبقات مرفه و پردرآمد افزایش یافت و تسمه از گرده کسانی کشیده شد که برای تامین معاش خود و خانواده شان ناگزیر از دریافت وام از ثروتمندان بی درد با پرداخت نزول و اخذ وام از نظام بانکی مبتنی بر ربا با نرخهای ۳۰ درصد و بالاتر از آن بودند.
کم نبودند کشاورزان، کارمندان و کارگرانی که با دریافت مبلغ اندکی وام بانکی، به خاک سیاه نشستند و سود سنگین پول، شیرازه زندگی آنها را از هم پاشید. بانیان همین تفکر با بسیج عوامل خویش، طی سالهای اخیر به تکاپو افتاده اند تا تلاش حکیمانه و ارزشمند دولت نهم را برای تک رقمی کردن نرخ بهره بانکی عقیم بگذارند و آب رفته را به هر طریق ممکن، به جوی بازگردانند.
آنها بر این باورند که طبقات ضعیف و محروم باید به تدریج نابود شوند و این تنها اقویا هستند که حق زندگی دارند. منادیان همین تفکر، صدای اعتراض خود را به روی دولتی گشوده اند که بهره های عقب افتاده ناشی از ناتوانی وام گیرندگان در بازپرداخت بدهی های خود به بانکها را مشمول بخشودگی قرار می دهد و با ایجاد روزنه های امید، آنها را به زندگی دلگرم می سازد.
این دولت، یار و غمخوار واقعی مردم است و خود را در مشکلاتشان سهیم و شریک می داند، بنابراین نمی تواند اجازه دهد تا برخی قوانین و ضوابط بی رحمانه سرمایه سالاری، طومار زندگی دهک های پایین جامعه را درهم بپیچد و هیچکس هم خم به ابرو نیاورد. معترضان به این رویکرد و سیاست عدالت گرایانه دولت نهم، تصمیم گرفته اند تا سهم خود را در تسلط بر سرنوشت جامعه افزایش دهند و بار دیگر با به دست گرفتن قدرت اجرایی کشور و اجرای تفکر داروینیسم، فرصت زندگی و امید به آینده را از اقشاری که حمایت دولت از آنها نه تنها یک وظیفه قانونی بلکه یک تکلیف شرعی است، سلب کنند.
ادعای صدقه دادن به مردم و گداپروری در جامعه، از جمله تبلیغات پرهیاهویی است که اصلاح طلبان و اسلاف آنها در دولتهای پیشین، طی سالیان اخیر و در مخالفت با دولت نهم، همواره در بوقهای پرتعداد تبلیغاتی خود دمیده اند و اخیرا نیز از سوی تازه زبان گشوده ها تکرار می شود، بدون آنکه به معنای زشت چنین ادعایی و تاثیرات روانی ناشی از آن بر قشرهای مختلفی از جامعه، توجه کنند.
بیان و تکرار این سخن، گذشته از آنکه قلب یک واقعیت زیبا و زشت نشان دادن یک حرکت ارزشی و اصولی است، توهینی آشکار به مردم و کسانی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم از یک حق مسلم و لازم الاعاده، برخوردار می شوند.
جا دارد به این نکته نیز توجه شود که صدقه چیزی است که کسی از مال، ثروت و دارایی متعلق خود، به یک فرد نیازمند عطا می کند. بنابراین نمی توان دست در جیب دیگری کرد و از پولی که صاحب آن شخص دیگری است، به نیازمندان کمک کرد و نام آن را صدقه گذاشت. به این ترتیب می خواهیم تاکید کنیم که اصولا دولت از آنچه که صاحب اصلی آن خود مردم هستند به نیازمندان کمک می کند. در واقع حمایت شدگان که طالبان قدرت، با بی شرمی آنها را گدا می نامند، دست در جیب خود می کنند و از کسی صدقه نمی گیرند.
باعث بسی تاسف و اندوه است که برخی افراد، ادای دین و اعاده حقوق تضییع شده بخشی از مردم را، آن هم از پول و ثروتی که صاحبان اصلی اش خود آنان هستند، به عنوان صدقه و گداپروری تبلیغ می کنند، مفهومی که اصولا کاربرد و بار معنایی درستی از آن استنباط نمی شود و برخی افراد و گروههای سیاسی با توسل به آن، هم به مردم توهین می کنند و هم مفاهیم ارزشمند اسلامی را در اذهان عمومی مخدوش می سازند. همچنین باید به این نکته نیز اشاره شود که خیل قابل توجه اقشار عقب نگه داشته شده، ثمره اعمال نگرش سرمایه سالاری و توسعه منهای عدالت در دولتهای ۱۶ سال قبل از دولت نهم است و در واقع کسانی که خود باید در جای متهم بنشینند و به مردم در باره آثار سوء و مخرب ناشی از برخی تصمیمات و عملکردهایشان پاسخگو باشند، امروز در موضع مدعی قرار گرفته اند و با خلاف گویی و وارونه سازی واقعیت ها، دولت مردمی و بی تکلفی را که صادقانه و در عین هوشمندی و تدبیر به ساماندهی امور جامعه اهتمام می ورزد، در مظان انواع اتهامات بی اساس و ظالمانه قرار می دهند.
به راستی کسانی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری، بدون ارائه هیچگونه طرح و برنامه ای، برای رسیدن به کرسی قدرت، وعده پرداخت ۵۰ هزار تومان و ۸۰ هزار تومان به هر نفر را مطرح می کردند! با چه منطقی، سیاست های عدالتخواهانه و به تازگی طرح تحول اقتصادی دولت را گداپروری و صدقه خوری تفسیر می کنند؟ در هر جامعه انسانی، زیاده خواهان، فرصت طلبان، ثروت اندوزان، مسرفین و مرفهین بی درد، راحت طلبان و خودبرتر بینان، عاملان اصلی و موثر در عقب ماندگی، محرومیت، فقر، بی سوادی و توسعه نیافتگی عده ای دیگر محسوب می شوند و در شرایطی که یک دولت عدالتخواه و مردمی بر سر کار باشد، به طور طبیعی با به خدمت گرفتن ثروت ملی و بودجه عمومی، در صدد جبران عقب ماندگیها و متوازن کردن نابرابریها برمی آید و در این میان عاملان اصلی پدیدار شدن ناهنجاریها، برای جلوگیری از این روند، همه تلاش خود را به کار می گیرند تا آنجا که خدمات دولت به مردم را که چیزی جز اعاده حقوق تضییع شده آنها نیست، به صدقه دادن و گدا پروری تعبیر و تفسیر می کنند و چه زشت است که برخی افراد، در رقابت برای بالا رفتن از کرسی قدرت، به تکرار غیرمنطقی و توهین آمیز سخنانی بپردازند که سود آن را بیش از هر کس، عاید عوامل اصلی نابسامانی ها خواهد کرد
استاد حاج حیدر رحیم پور ازغدی از فعلان دوره نهضت نفت و انقلاب اسلامی در گفتوگوی مکتوبی به روش تخریب مشابه مجاهدین خلق(منافقین) در قبال شهید رجایی و تخریبهای جریانهای سیاسی علیه احمدینژاد اشاره و تأکید کرد: آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی هم اندیشه می باشند و اندیشه های بنیادی هیچکدامشان با طرز تفکر احمدینژاد یکسان نیست. عدالتخواهی هم کار هر کس- هر کس نیست، زیرا هردوی این دو بزرگوار پیش از احمدینژاد رئیس دولت بودند و مزه عدالتخواهیاشان را مردم چشیده اند!
به گزارش رجانیوز، استاد رحیمپور در ابتدای پاسخ مکتوب خود به سؤالات سایت گام سوم نوشته است:
بسمه تعالی
عزیزان! جنبش مردمی دولت اسلامی پس از عرض سلام، من با آن عده از شاگردان خودم افراد انجمن طلاب و دانشجویان که پبش کسوتان عدالتخواهی بلکه مدرسان مکتب کلاسیک سردمداران مکتب عدالتخواهی بوده اند و ادامه جهتشان را تبریک و از خدا عزت دو جهانشان را خواهانم، دیدم تا چه اندازه آنانیکه دوره پیش در این راه گام برداشتند، با چپ و راستی که اینک در ساختار متمدن ما به هم برپیچیده و با عدالتخواهان مبارزه می کند در تقابلند.
با همه اینها از شما میخواهیم تا جایی که می توانید به خط عدالتخواهی ادامه دهید و همیشه این حدیث را بخاطر داشته باشید: شخصی خدمت معصوم می رسد و می گوید من شیعه شما می باشم و حضرت می فرمایند اگر به راستی شیعه می باشی برو برای خودت پوستی از فقر و بلا فراهم کن زیرا مقدر آنکه در جهان قامت برای عدالتخواهی آراسته سازد، همین است. جداً هم چنین است و می توان آقای احمدینژاد را ابوذر علی نامید.
متن گفتوگوی مکتوب با استاد رحیمپور در ادامه آمده است:
چرا هر گاه احمدی نژاد بر مغرب زمین می تازد مثلاً حقوق بشر در غرب را به چالش می کشد یا به مولودش -اسرائیل- حمله می کند، برخی در داخل اورا تحقیر و توبیخ می کنند.
مستحضر باشید که 30 سال پیش هم هنگامی که شهید رجایی به سازمان ملل رفت، سرآغاز برای نشان دادن چهره واقعی این سازمان و شبهات گمراه کننده مدافع حقوق بشرش، پاهای خود را از جوراب بیرون آورد و روی میز گذاشت و گفت: از سازمان می خواهم بگوید چرا این پاها این چنین شده است! و شخصی برای اولین بار سازمان ملل را افشا و رسوا کرد. لیکن مجاهدین خلق(منافقین)، همانها که با ترور عزیزانی چون رجایی آشکار شدند، در همه جا نشر می دادند که چنین حرکتی از رییسجمهوری، باعث تحقیر کشور بزرگ ایران است. چرا که ضربه رجایی آنچنان مؤثر افتاده بود که همه نیروهایشان را مأمور کرده بودند صورت مسئله را از ذهن ها بزدایند و اگر می خواهید تأثیر شورا را دریابید، به عکس العمل استعمار و استثمار و گفتار و کردار عمال و همفکران دشمن در کشور بنگرید.
در مورد احمدینژاد می گویند که او متمایل به انجمن حجتیه است، چون نام حضرت صاحب الامر علیه السلام را زیاد بر زبان می آورد و سعی در طرح مباحث موعود آخرالزمان و مهدویت می کند. حضرت عالی که سالها انجمن را رصد کرده اید و شاخصه های انجمنی ها را خوب می شناسید، چه قضاوتی دارید؟
اولاً، شیعه موظف است همیشه آماده ظهور آخرین پیشوای معصوم خود باشد و مؤمنان باید همیشه دعای فرج بخوانند. با این فرق که شیعه علوی مدام چون سربازی به آب و آتش می زند تا زمینه را برای ظهور حضرتش آماده سازد، همان گونه که یک میزبان باشعور تا میتواند برای میهمان خود وسایل پذیرایی بیشتر را تهیه میکند. در این صورت اگر احمدینژاد با ظلم و کفر مبارزه می کند، زمینه ظهور حضرت را فراهم می کند اما اگر میخواهد با اشک و آه و سور چرانیها و چراغانی و سرود و موسیقی امام را جذب کند و به یاری مستمندان بکشاند و هر گاه درد دل دارد، بجای فریاد به ظالمان، می رود شکایت نامه اش را به ضمیمه مقداری پول در چاه جمکران می ریزد، حق با آقایی است که می گوید چرا احمدینژاد دائم متبرک به ذکر امام قائم به سیف می باشد.
ثانیاً، من خود را موظف دانسته که پیرامون انجمن حجتیه تحلیل مفصلی بنویسم و مردم را آگاه سازم که: انجمن حجتیه تا سال 42، که متدینین کوچکترین حرکت سیاسی نداشتند، بهترین انجمن بود و تا سال 56 هم با مجوز بسیاری از مراجع به کار خود ادامه می داد، سال 56 پس از فاجعه میدان ژاله فرمان داد دیگر سکوت جایز نیست، به صف مردم بپیوندید. و فروردین سال 58 هم حکم صادر که همه انجمنی ها به جمهوری اسلامی رای بدهند. پس از رسمیت جمهوری اسلامی هم در شرایطی که پیری 90 ساله و بازنشسته بود، نامه داد که شیعه به فرمان یازدهمین پیشوای خود موظف است از مراجع خود اطاعت و تقلید کنند و بنابراین همگان موظف به اطاعت از فقیه اعظم و امام انقلاب، مرجع عالیقدر امام خمینی می باشند. سال 62 چون بوسیله اعلامیه، امام دریافت که مدیریت بعدی انجمن، که عضو انجمن فلسفه فرح بود، از فرمان امام سرکشی می کند، حکم تعطیلی همه شعبات انجمن را صادر کرد. لذا اکنون انجمن حجتیه ای وجود ندارد که به خوب و بد آن بپردازیم و بگوییم چه کسی انجمنی می باشد و چه کسی نیست. [لازم به ذکر است که استاد حاج حیدر رحیم پور نقدها و ضعف های انجمن دردوره های تشکیل و فعالیتش را در تحلیل مذکور نوشته اند که گام سوم هم منتظر چاپ آن است.[
دکتر احمدینژاد چه کارهایی کرد که اگر دیگران بودند، نمی توانستند بکنند؟
دکتر احمدینژاد موفق تر از شهید رجایی بود و کار را جهانی کرد که احدی به جز امام و رهبر انقلاب نکرده بود.
چه کارهایی مانده است و باید انجام دهد؟
البته وقتی مشکلاتمان را با خارج حل کنیم رفع مشکلات داخلی آسان است و رهبر هم بر همین عقیده اند تا مشکلات با بیگانکان حل نشود نباید کارهای تحریک کننده ای در کشور انجام داد.
تفاوت احمدینژاد با دیگر اصول گرایان چیست؟ چرا خیلی از اصولگرایان جلوی او موضع دارند؟
همان تفاوت حسین بی علی با ابن عباس (پسر عمویِ محدثِ قاریِ قرآن و صحابی بزرگ و اصولگرا). هنگامی که حسین(ع) عازم کوفه شد، آن بزرگ مردِ حکیم سیاسی اصولگرا، جلویش را گرفت و حکم صادر کرد که رفتن تو به کوفه حرام است و اگر می خواهی خود را بکشی برو، چرا زن و فرزند را می بری؟ حسین رفت و مکتب پایدار ماند. فرزندان عاقل ابن عباس سلسله بنی عباس را آفریدند و 6 امام تندرو! را شهید ساختند -از امام ششم تا امام یازدهم- آری! به قول دکتر شریعتی درگیری شیعه صفوی و شیعه علوی همیشگی است.
آیا دعوای دوم خردادی ها با دکتر احمدینژاد از جنس دعوای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی است؟
ابداً و هرگز! آنها هر دو صد در صد ملی و جان نثار مردم بودند و اختلافات را عوامِ سیاسی بودن مردم و فتنه های دشمن آفرید؛ آنها هر دو بیگانه ستیز بودند، لیکن رغبت دوم خردادیها به ساختار جمهوری لیبرالیزم بیشتر از جمهوری اسلامی می باشد، تا بتوانند با فرماندهی ولی فقیه مخالفت می کنند زیرا خط دهندگانشان می دانند با فرماندهی ولی فقیه و روی کار آمدن رییسجمهور پیرو ولایت فقیه، ایران در ظرف 4 سال صد در صد موفق به تکمیل دستگاه هستهای خود می شود و موشک 3 هزارکیلومتری می سازد. (اما) با وجود ریاست مردی آرام و مصلحت جو، می شود 2 ساله، تأسیسات هستهای کشور را تعطیل کرد. همان طور که همه را نابود کردند و حتی در دانشگاه های خود از تدریس این رشته خودداری کردند. نه! اختلاف مصدق و کاشانی درون گروهی بود و آنها هر دو دشمن بیگانه بودند، لیکن تمایل دوم خردادیها به سیاستگزاری های غرب قابل انکار نیست.
بعضی می گویند احمدینژاد «گوش به حرف نکن» است این یک انگ است یا واقعیت؟ حسن است یا عیب؟
انتقاد برخی هم به احمدینژاد این است که میگویند احمدینژاد صاحب نظر نیست و گوش به فرمان رهبر و مطیع بی چون و چرای رهبر است و شما با آنکه می گویید گوش به حرف کسی نمی دهد، بپرسید آیا به جز احمدینژاد کدام رئیس جمهور بود که در برنامه ریزیهای اقتصادی خود، از همه بزرگان رشته برای اظهار نظر و نقد و انتقاد دعوت کند و چرا وقتی خواست در آن مجلس شرکت نکردند؟!
می گویند احمدینژاد قانون گریز است. آیا حذف سازمان برنامه و بودجه قانون گریزی است؟
ما 2 گونه قانون داریم یکی قوانین الهی که امام انقلاب فرمود هر چه بر خلاف شرع باشد، بر خلاف قانون هم می باشد، زیرا مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. یکی هم قوانین اجق وجقی که دشمنان رند و دوستان ساده دل بر پایه مصلحت وضع کرده اند و به شکم انقلاب ما چپانده اند. حال اگر احمدینژاد از قوانین الهی می گریزد، خطاکار است، لیکن اگر از قوانین دست و پاگیری که کشور را فلج می کند، می گریزد، مقلد امام و رهبر است.
قبل از احمدی نژاد راستی ها به چپی ها می گفتند بی دین و چپی ها به راستی ها می گفتند انحصار طلب و دیکتاتور؛ با این همه اختلاف چرا چپ و راست علیه او متحد شده اند؟
اگر درسهایی را که در کلاسهای 12 سال پیش گفته بودم، به خاطر داشتید، این سؤال را نمی کردید، زیرا من مکرر گفته ام چپ و راست 2 شاخه فلاخنی می باشند که دسته آن در کف سنگ پران می باشد و 2 شریک اقتصادی اند که در 2 دفتر کار به رقابت می پردازند. ظریف ترش آنکه رهبر فعلی در 22 سالگی آنگاه که کوکاکولا و پپسی به جان هم افتاده بودند، فرمود بیهوده به سر و کله یکدیگر نزنید پول هر دو شیشه به یک جیب می رود. دلیل آشکار هم اینکه پس از انتخاب احمدینژاد، 2 شاخه فلاخن در هم تافتند و اینک چماقی گشته اند که بر سر عدالتخواهی می خورد، زیرا احمدینژاد بی پروا تا توانست دزدیهای 30 ساله گذشته رابه صندوق بیت المال برگرداند. خدا پدر اینها را بیامرزد که چون امیر عدالتخواهان فرقش را نشکافتند و بخاطر خود او را بر منبر ها لعن نمی کنند.
چرا مهندس میرحسین موسوی که بحث عدالت را طرح کرده است مانند دکتر احمدینژاد این دعوا را پی نمی گیرد؟ چرا جنس دعواهایش از جنس دعواهای آقای خاتمی است نه از جنس دعواهای امام یا احمدینژاد؟
آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی هم اندیشه می باشند و اندیشه های بنیادی هیچکدامشان با طرز تفکر احمدینژاد یکسان نیست. عدالتخواهی هم کار هر کس- هر کس نیست، زیرا هردوی این دو بزرگوار پیش از احمدینژاد رئیس دولت بودند و مزه عدالتخواهیاشان را مردم چشیده اند!
مهندس میر حسین موسوی می گویند: مدیران میانی ما حاضرند با همه کار کنند. حضرت عالی بارها تأکید کرده اید لایه های میانی در ادارات یا مهره راستیهایند یا عنصر چپیها و اختیار دست احمدینژاد نیست لذا فساد اداری هنوز اصلاح نشده است. آیا این تاکید آقای مهندس موسوی نظر شما را عوض نمی کند؟ چرا؟
البته که اکثریت مدیران میانی شما می توانند با 180 درجه چرخش هم با راستی ها کار کنند و هم با چپی ها! لیکن آنجا که خواسته باشند با عدالتخواهی همکاری کنند، بر می خروشند! من این را شهادت می دهم که مردم در دوره احمدینژاد رنج بیشتری از ادارات کشیدند و هر که عدالتخواه تر بود، بیشتر. زیرا پشت میز ها یا راستی اند یعنی روی شاخه سمت راست فلاخن نشسته و یا چپی اند یعنی شاخه سمت چپ فلاخن را گرفته اند، و این هر دو دشمن خونی عداالتخوهان می باشند و آقای مهندس موسوی پیشتر مسئولیت داشته اند.
بعضی می گویند سیاست خارجی دکتر احمدینژاد فاجعه است و بعضی می گویند افتخار، حضرت عالی چه نظری دارید؟
هر دو درست می گویند زیرا براستی برای برخی فاجعه بود و برای برخی افتخار. این را که سیاست احمدینژاد چگونه بوده است، از رهبر انقلا ب باید شنید
منبع:رجانیوز
امروز که سعی داشتم به صورت سریع متن بیانات معظم له را در اجتماعات گوناگونی که در استان کردستان ایراد فرموده بودند مرور نمایم، در عین شعف و شوق از ترسیم مبانی نظری حرکت توفنده انقلاب در گام های بعدی، نگران کم توجهی احتمالی رسانه ها و اندیشمندان دغدغه مند به این مباحث عمیق و بنیادین، به خاطر حجم بالای فرمایشات در این مدت کوتاه، و اکتفا به مباحث روز شدم که امید است حداقل خود این حقیر توفیق پرداخت جدی تر به آنها را در آینده نزدیک داشته باشم.
در ادامه، و با توجه به در پیش بودن انتخابات مهم دهمین دوره ریاست جمهوری و برای درک دیدگاه های صریح معظم له، در گام اول تنها به جمع آوری و نقل عبارات مهم ایشان در این چند روز سفر کردستان در این خصوص اکتفا می نمایم.
امروز برخلاف دوران طاغوت، دولتها خودشان به سراغ مردم مىآیند. یک روزى بود که مردم باید زحمت میکشیدند، تلاش میکردند تا به حضور دولتها برسند؛ امروز به برکت اسلام، دولتها هستند که راه مىافتند و به استانهاى مختلف، شهرهاى مختلف و دورافتادهترینِ نقاط کشور میروند؛ رئیس جمهور میرود، وزیر میرود، مسئولین گوناگون میروند. مردم بعضى از این جاهائى که رئیس جمهور در آنجاها حضور پیدا میکند، میگویند ما در دوران گذشته یک مدیرکل را هم در اینجا ندیده بودیم! راست هم میگویند. این از برکت اسلام است. اسلام حکومتها را موظف میکند که به دشوارترین کارها و به ضعیفترین مردم بیشتر بپردازند تا به کارهاى آسان؛ و خوشبختانه امروز این وجود دارد. خدا را سپاسگزاریم.
مىبینید اگر چنانچه رئیس جمهورى شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگى را براى این کشور انجام میدهد؛ میخواهند این نباشد
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظرى ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد. بهترین، آن کسى است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد
نامزدهاى محترمى که تاکنون نامنویسى کردهاند و مشغول تبلیغات و اظهاراتى هستند - اگرچه حالا وقت قانونى هم نرسیده، اما تبلیغات میکنند؛ اشکالى ندارد - سعى کنند با انصاف عمل کنند. اثبات و نفىشان با توجه به حق و صدق باشد. چیزهائى را که انسان میشنود، باور نمیکند که از زبان نامزدها و آن کسانى که دنبال این مسئولیتها هستند، از روى صدق و صفا خارج شده باشد. گاهى انسان حرفهاى عجیب و نسبتهاى عجیبى میشنود. این حرفها مردم را نگران میکند؛ کسى را هم به گویندهى این حرفها دلبسته و علاقهمند نمیکند! نامزدهاى محترم توجه داشته باشند: اذهان عمومى را تخریب نکنند. این همه نسبت خلاف دادن به این و آن، تخریب کنندهى اذهان مردم است؛ واقعیت هم ندارد؛ خلاف واقع هم هست. بنده که از همهى این آقایان اوضاع کشور را بیشتر میدانم و بهتر خبر دارم، میدانم که بسیارى از این مطالبى که بعنوان انتقاد دربارهى وضع کشور و وضع اقتصاد و اینها میگویند، خلاف واقع است؛ اشتباه میکنند. انشاءاللَّه اشتباه است.
یکى از دشمنىها همین است که این پدیدهى باارزشِ تأثیر حضور مردم و نقشآفرینى مردم در ادارهى کشور و مدیریت کشور را در تبلیغات خودشان نفى کنند یا ندیده بگیرند یا انکار کنند. بارها و بارها در اظهارات صریحشان، در اظهارات کنایهآمیزشان، در انتخابات کشورمان خدشه کردند. نه؛ انتخابات کشور ما از انتخابات اکثر این کشورهاى مدعى دمکراسى، هم آزادتر است، هم پرشورتر است، هم انگیزهى مردم در این انتخابات بیشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، سالم. دشمن خدشه میکند. از دشمن انتظارى هم جز دشمنى نیست؛ چه انتظارى هست؟ بىتوقعى از دوستان است. بىتوقعى از کسانى است که جزو این ملتند؛ واقعیات را دارند مىبینند؛ مىبینند که این انتخابات چگونه سالم و متقن انجام میگیرد، در عین حال، همان حرفى را که دشمن میزند، اینها هم میزنند! من انتظارم این است: کسانى که با ملت ایرانند، جزو ملت ایرانند، توقع دارند ملت ایران به آنها توجه کنند، اینها دیگر علیه ملت ایران حرف نزنند و انتخابات ملت ایران را زیر سؤال نبرند. مرتب تکرار نکنند که آقا این انتخابات سالم نیست؛ انتخابات، انتخابات نیست. چرا دروغ میگویند؟ چرا بىانصافى میکنند؟ چرا خلاف واقع میگویند؟ چرا این همه زحماتى را که این ملت و مسئولین در طول این سالهاى متمادى متحمل شدند، ندیده میگیرند؟ چرا؟ چرا ناسپاسى میکنند؟
اینى که یا مسئولان ما، یا در دورههاى انتخابات مثل وضع کنونى، نامزدهاى انتخاباتى ما براى جلب توجه دیگران حرفهاى غربىها را تکرار کنند، این هیچ امتیازى محسوب نمیشود. امتیاز این نیست که ما آن چیزى را بگوئیم که غرب مىپسندد. اینها کسانىاند که با فکر ایرانى، فکر اسلامى، هویت اسلامى و ایرانى مخالفند. خدا را سپاس میگوئیم که ملت ایران آن رشد و آگاهى لازم را به دست آورد تا توانست بر این همه موانع فائق بیاید.
این موضوعى که نگاه به آینده دارد، مسئلهى شعار دههى چهارم است - که شروع شده - یعنى پیشرفت و عدالت. اعلام کردهایم که این دهه، دههى پیشرفت و عدالت باشد. البته با گفتن و با اعلام کردن، نه پیشرفت حاصل میشود و نه عدالت؛ اما با تبیین کردن، تکرار کردن و همتها و عزمها را راسخ کردن، هم پیشرفت حاصل میشود و هم عدالت. ما میخواهیم مسئلهى پیشرفت و عدالت، در دههى چهارم به یک گفتمان ملى تبدیل بشود. همه باید آن را بخواهیم؛ تا نخواهیم، طراحى و برنامهریزى و عملیات تحقق پیدا نخواهد کرد و به هدف هم نخواهیم رسید؛ باید تبیین بشود.
امروز و در دوران عظمت اسلام، سربلندى نظام اسلامى و سربلندى ملت ایران به خاطر مواضع ضد استکبارىاش، آدم مىبیند اگر کسى در تریبونهاى جهانى در مقابل آمریکا و اسرائیل و صهیونیسم و همپیمانانشان بایستد و صریح حرف بزند، یک عدهاى این جا خجالت میکشند! دست به دست هم میمالند ومیگویند: آقا! آبرویمان رفت! مثل همان خجالت کشیدنى که در دوران طاغوت، از نماز خواندن یکى میبردند. چرا خجالت بکشیم؟! مواضع صریح ملت ایران - و بخصوص جوانها - در مقابل ظلمها و ستمهاى بین المللى هرگز نبایستى متوقف بشود.
اگر در پی انتخابات، کسانی در مراکز گوناگون سیاسی و اقتصادی روی کار بیایند که بجای ادامه راه امام و ترویج اصول و ارزشهای امام و انقلاب، بخواهند با تملق گویی دولتهای مستکبر غربی، به خیال خود موقعیتی برای ایران دست و پا کنند، این برای ملت یک مصیبت است.
این آگاهی عمومی، همچون تمامی صحنه های دیگر، در انتخابات نیز جلوه کند تا حضور آگاهانه ملت مانع از سرکار آمدن کسانی شود که بخواهند در مقابل دشمنان تسلیم شوند و آبروی ملت را ببرند.
خبرگزاری فارس: رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: اکثریت اعضای این جامعه در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از محمود احمدینژاد به عنوان کاندیدای برگزیده حمایت خواهند کرد.به گزارش خبرگزاری فارس از قم ،آیت الله محمدیزدی رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جمع خبرنگاران گفت: جامعه مدرسین که از قدیم ترین و مقدسترین نهادهایی است که همواره مورد توجه متدینین و مردم بوده است. این نهاد معمولا در مسائل مهم کشور که قبل و پس از انقلاب اسلامی و در طی فراز و نشیبهای مختلف پشت سر امام و رهبری حرکت کرده است.
وی افزود: جامعه مدرسین به دور از روشهایی که در احزاب سیاسی، گروهها و جناحها حاکم است سعی کرده بر اساس وظایف شرعی و دینی خود عمل نماید و تا امروز نیز این جامعه روحانی علمی، فقهی و سیاسی مورد توجه و علاقه مردم بوده است.
آیت الله محمد یزدی به دیدار سال گذشته اعضای جامعه مدرسین با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: در این دیدار مقام معظم رهبری فرمودند جامعه مدرسین وقتی کسانی را به عنوان مرجع معرفی می کند کسی سوال نمیکند که شما بر اساس چه سمتی این کار را انجام داده اید یعنی جامعه مدرسین دارای اعتبار ذاتی است که این اعتبار را از عملکرد خود در نیم قرن اخیر به دست آورده است و باید سعی کند این اعتبار آسیب نبیند.
آیت الله محمد یزدی به روند تصمیم گیریهای جامعه مدرسین در مسائل سیاسی و کشور اشاره کرد و گفت: جامعه مدرسین در مسائل کلی نظام نقش دارد و وارد مسائل ریز و جزیی نمیشود و همواره سعی کرده است عملکرد خود را با مراجع عظام تحویل و مقام معظم رهبری در راستای اهداف عالی نظام هماهنگ نماید.
وی افزود: بر اساس اساسنامه جامعه مدرسین در مسائل مهم کشور دو سوم آراء جامعه ضروری است و یکی از مهمترین مسائل کشور نیز انتخابات ریاست جمهوری دهم است.
آیت الله یزدی خاطرنشان کرد: جامعه مدرسین از ماه ها پیش در کمیسیون مربوطه کلیات، شاخصها و مسائل مربوط به انتخابات ریاست جمهوری را مورد بحث و بررسی قرار داد و نتایج را به شورای عالی مدرسین جهت تصمیم گیری نهایی ارائه داده است.
وی افزود: اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در چندین جلسه به صورت محرمانه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری به بحث و بررسی پرداختند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: رأی گیری نهایی طی هفتههای گذشته انجام شد و با توجه به اینکه تنها سه رأی با میزان حد نصاب فاصله وجود داشت و با عنایت به محدود بودن زمان اعلام نظر به این نتیجه رسیدیم که اعلام کنیم اکثریت اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از کاندیداتوری جناب آقای دکتر احمدی نژاد حمایت کردند.
وی تأکید کرد: این تصمیم جامعه مدرسین به دور از هرگونه معیارهای حزبی و سیاسی ارتقا شده و بر اساس تکلیف و وظیفه شرعی بوده است.
آیت الله یزدی به دلایل این حمایت اشاره کرد و گفت: جناب آقای احمدی نژاد در مقایسه با سایر افراد به ارزشهای اسلامی توجه بیشتری داشته و شاخصهای مورد نظر امام و رهبری را رعایت مینماید.
وی افزود: خدمات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایشان و همچنین مردمی بودن آقای احمدینژاد دیگر از دلایل حمایت جامعه مدرسین ایشان میباشد.
آیت الله یزدی در عین حال تصریح کرد: حمایت جامعه مدرسین به معنای تأیید مطلق نیست و همواره ضعفها و نواقص دولت نهم در جلسات مطرح و مستقیما به جناب آقای احمدی نژاد گوشزد شده است.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: نظر شخصی بنده به عنوان یکی از اعضای جامعه مدرسین قبلا اعلام شده است و مجددا عرض میکنم به هیچ وجه مجوز شرعی برای عبور از آقای احمدی نژاد را ندادیم و البته این نظر شخصی بنده میباشد.
آیت الله یزدی بر اهمیت حضور مردم در انتخابات اشاره کرد و گفت: اهمیت حضور مردم در انتخابات بر هیچ کس پوشیده نیست و وظیفه شرعی ، عقلانی و ملی مردم این است که در انتخابات شرکت کنند.
وی افزود: دنیا بر اساس میزان شرکت مردم در انتخابات در مسائل مختلف تصمیم گیری میکند و میزان شرکتکنندگان در انتخابات اعتبار نظام و حکومت اسلامی را بالا می برد. هر ایرانی که می خواهد اعتبار کشورش در دنیا بالا رود باید در انتخابات شرکت نماید.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تأکید کرد: هیچ روزی همچون امروز کشور ما موقعیت و نفوذ جهانی را نداشته است و همین اینک در خیلی از مسائل کشور ما حرف نخست را در منطقه میزند.
مانور دادن روی سخنان مقام معظم رهبری برای حمایت از دولت کافی نیست .ایشان از همه دولت ها حمایت کرده و خواهند کرد!
بله . درست است؛ تاییدات و حمایات مقام معظم رهبری کافی نیست اما باید توجه داشت که شرط لازم هست . اگرچه تایید و حمایت رهبری حجت را تمام میکند اما برای منکران ولایت فقیه دلایل دیگری هم هست که در این وبلاگ اشاره شده.
در مورد حمایت ایشان از همه دولت ها بهتر است نظر خود ایشان را بدانیم !
آقا در اول فروردین سال ۸۶ در حرم مطهر رضوی فرمودند :
من از دولت حمایت مىکنم. از همهى دولتهاى بر سر کار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت مىکنم. این حمایت، بىدلیل و بىحساب و کتاب نیست. اولاً جایگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سیاسى کشور ما جایگاه بسیار مهمى است، ثانیاً بیشترین مسئولیتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم این جهتگیرىهاى دینى و این ارزشگرایى انقلابى و اسلامى خیلى ارزش دارد. سختکوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهتگیرى عدالت و زىّ مردمى؛ اینها خیلى قیمت دارد و من قدر این کارها را مىدانم.
در جای دیگر هم آقا در دیدار ریاست جمهوری و اعضای هیئت دولت بتاریخ ۲/۶/۸۷ میفرمایند:
البته حمایت از دولت، مخصوص این دولت نیست؛ بنده همیشه از دولتها حمایت کردهام؛ امام هم (رضوان اللَّه تعالى علیه) در هر برههاى، از دولتها و رؤساى قوهى مجریه و مسئولین دولتى حمایت میکردند. دلیلش هم واضح است. چون عمدهى بار ادارهى مدیریت کشور بر عهدهى قوهى مجریه است و نظام باید از قوهى مجریه، از رئیسجمهور، از مسئولین و از وزرا، حمایت کند. امام هم حمایت میکردند؛ بنده هم در دورههاى گذشته همیشه حمایت میکردم. منتها خب، این خصوصیاتى که عرض کردیم، موجب بشود که انسان گرمتر حمایت کند و در این قدردانى و حمایت، دلگرمتر اقدام کند.
در موردسخنرانی اخیر معظم له در مشهد {اول نوروز 88} هم شک و شبهه ای پیش آمده که اگر انصاف را رعایت کنیم مفهوم زیر بدیهی است:
در این سخنرانی آقا بعد از صحبت درباره ی صحت انتخابات (30 تا انتخابات داشتیم و تهمت زدن به نتیجه ی اون بی انصافیه و ...) فرمودند که بنده یک رای دارم و درون صندوق میندازم . به این معنی که حمایت بنده از کسی ، دخالت در امر انتخابات نیست. متن و صوت سخنرانی در سایت ایشان هست که از اینجا قابل دیدن میباشد.
وبلاگ چرا احمدی نژاد http://www.raja10.blogfa.com
مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشتی که امروز منتشر کرد، دلایل 9 گانه خود را برای اثبات اینکه احمدی نژاد بهترین گزینه برای ریاست جمهوری 4 سال آینده ایران است، بیان کرد. متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است: آیا این تلقی فراگیر که احمدی نژاد شایسته ترین گزینه برای ریاست جمهوری آینده است، با برخی از انتقادهای جدی که نسبت به دولت نهم و شخص ایشان وجود دارد، در تناقض نیست؟! یادداشت پیش روی درباره این گزاره "به ظاهر متناقض" است و چرایی شایستگی احمدی نژاد برای ریاست جمهوری دهم را با استناد به امتیازهای برجسته و غیرقابل انکار و بعضاً منحصر به فرد او پی می گیرد و بر این واقعیت نیز چشم نمی بندد که «فقط آنهایی که دیکته نمی نویسند غلط ندارند» و کسانی که به هنگامه نبرد، کنج عافیت می گیرند و در خانه می نشینند، زخم برنمی ارند! 1- "نمایش نقطه ایده آل" یکی از شگردهای رایج و پرمصرف در عملیات روانی است که این روزها در حجم انبوهی از سوی دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنان علیه احمدی نژاد به کار گرفته می شود. حریف در این شگرد، روی نقطه ایده آل به عنوان خروجی قابل قبول یک پروژه انگشت می گذارد و از این طریق می کوشد تمامی گام های بلند و اقدامات مثبت و مؤثری را که برای رسیدن به آن نقطه ایده آل انجام گرفته نادیده انگاشته و بی ثمر جلوه دهد. به عنوان مثال در جریان جنگ تحمیلی، سقوط صدام و فروپاشی حزب بعث عراق نقطه ایده آل ما بود و در پایان جنگ، اگر چه به این نقطه نرسیدیم ولی طرف پیروز جنگ بودیم چرا که با حمله صدام، قرار بود انقلاب اسلامی برچیده شود، نظام جمهوری اسلامی ایران سقوط کند، کشورمان تجزیه شود، خوزستان به یکی از استان های عراق تبدیل شود و... دشمنان به هیچ یک از این اهداف رسماً اعلام شده خود نرسیدند، بنابراین بدیهی است که ایران اسلامی طرف پیروز جنگ بوده است ولی حریف با این استدلال که صدام سقوط نکرده است، جمهوری اسلامی ایران را در تحقق اهداف خود "ناکام"! و طرف شکست خورده جنگ معرفی می کرد!، مسخره نبود؟!
2- احمدی نژاد در آغاز کار از اهداف بلند و سرنوشت سازی به عنوان نقاط ایده آل دولت نهم یاد کرد که آرزوهای بر زمین مانده مردم و نظام بود؛ اهدافی نظیر، تأکید بر آموزه های اسلامی و انقلابی، اولویت دادن به محرومان و مستضعفان، مبارزه با مفاسد اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت، ایستادگی در مقابل باج خواهی دشمنان، پاکدستی و ساده زیستی دولتمردان، جلوگیری از ریخت و پاش بیت المال، مبارزه با رانت خواری، تلاش و کار بی وقفه و پیوسته و...
اکنون 3 سؤال مطرح است. اول این که آیا می توان در ارزشمند بودن اهداف اعلام شده کمترین تردیدی داشت؟ و دوم آن که آیا احمدی نژاد برای رسیدن به این اهداف، همه تلاش و تمامی شب و روز خود و کابینه اش را به کار نگرفته است؟ و آیا در این راه هیچ لحظه ای را از دست داده است؟ و سوم آن که کدام چشم واقع نگری می تواند، موفقیت های فراوان و شگفت انگیز احمدی نژاد و گام های بلندی که برای تحقق این اهداف برداشته است را نادیده بگیرد؟ هرچند که در برخی از موارد به دلیل طبیعت طولانی مسیر، هنوز به نقطه ایده آل نرسیده باشد. مثلاً درباره اهدافی مانند مبارزه با مفاسد اقتصادی، آیا می توان یک نمونه -فقط یک نمونه- از بی توجهی دولت به این پدیده و یا دست داشتن دولتمردان در اینگونه پلشتی ها را آدرس داد؟ راستی چرا شماری از مفسدان اقتصادی در دولت های گذشته برو بیا و آلاف و اولوف فراوانی داشتند و در دولت نهم همه مفسدان اقتصادی در صف مخالفان احمدی نژاد ایستاده اند؟ و...
3- دولت نهم با تلاش پیوسته و شبانه روزی -که اگر نگوئیم از مرز طاقت فرسایی گذشته است، به یقین باید بپذیریم روی این خط قرار دارد-، گفتمان کار و تلاش بی وقفه را با 2 شناسه "انقلابی" و "مردمی" نهادینه کرده است. این تحول بزرگ که به تدریج حلقه های میانی و بدنه دولت را هم فرا می گیرد، نیاز حیاتی نظام و آرزوی دیرینه مردم بوده است که متأسفانه در دولت های سازندگی و اصلاحات مورد توجه جدی قرار نگرفته بود. کدام مسئول و دولتمردی را می توان آدرس داد که در اوج پرکاری به اندازه یک چندم احمدی نژاد فعال و در همان حال تلاش بی وقفه او با 2 ویژگی انقلابی و مردمی توأم بوده یا باشد؟!
یکی از وزرا که سابقه ای طولانی در جبهه و جنگ دارد و سال های متمادی است روزانه فقط یک وعده غذای سبک می خورد، برای نگارنده تعریف می کرد، در یکی از سفرهای استانی آقای احمدی نژاد متوجه این ویژگی او شده بود. تصور نگارنده این بود که حتماً احمدی نژاد ایشان را ملامت کرده که چرا چنین می کنی؟ ولی واکنش آقای رئیس جمهور این بود که مبادا کار نمی کنی که تپل! مانده ای؟! شاید این واکنش آقای احمدی نژاد سختگیرانه بوده است، شاید! ولی فرهنگ او همین است، کار مداوم برای مردم با امید به رضای خدا و پاداش اخروی.
4- احمدی نژاد، سازوکار و مسیر حرکت دولت را که متأسفانه طی دو دهه گذشته از محور اصلی فاصله گرفته بود، به بستر اصلی بازگرداند. گفتمان امام و انقلاب را نه فقط بر زبان که در میدان عمل به کار گرفت و دقیقاً به همین علت -و فقط به همین علت- دشمنان بیرونی و دنباله های درونی آنها که این بار سربازی فداکار و از خودگذشته را پا به رکاب رهبری می دیدند و حاکمیت دوباره گفتمان اصیل انقلاب را در افق ایران اسلامی رصد می کردند، با همه توان به او تاختند و عجیب آنکه از یک سو عملکرد او را کم اهمیت جلوه می دادند و از سوی دیگر برای مقابله با روش و منش او از هیچ خصومت، توطئه و تبلیغ سوء، چشم نمی پوشیدند... خدا بر درجات حضرت امام(ره) بیفزاید که در اینگونه موارد خطاب به امریکا و اسرائیل می فرمود: «اگر می گویید چیزی نشده پس چرا اینهمه سروصدا می کنید»؟!
کینه توزی دشمنان بیرونی از آن روی بوده و هست که دولت نهم را در اصرار بر مواضع امام و رهبری قاطع و جدی ارزیابی می کنند و دنباله های داخلی آنها نیز با حضور دولت اصولگرا، رشته های چندین و چند ساله خودرا پنبه شده می بینند. اگر سیاست خارجی دولت نهم موفقیت آمیز نبوده است، چرا امریکا و متحدانش برای مقابله با احمدی نژاد و دولت نهم، این همه هزینه می کنند و خود را به آب و آتش می زنند؟ آیا امریکا دوستدار ایران است؟ راستی چه شده که امریکا و برخی از احزاب و گروه های داخلی روی یک نقطه اشتراک نظر کامل دارند و آن، این که رئیس جمهور آینده هرکه می خواهد باشد فقط احمدی نژاد نباشد، چرا؟!
5- در محور حملات خارجی و داخلی به دولت نهم دقت کنید، اکثر قریب به اتفاق این حملات قبل از آن که متوجه احمدی نژاد باشد، حمله به مبانی انقلاب، اسلام و نظام جمهوری اسلامی است. به بیان دیگر، احمدی نژاد بهانه است و دشمنان «مستی بهانه کرده و گریه می کنند»! شعار اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود، سخن حضرت امام(ره) و سیاست رسمی نظام است. مبارزه با مفسدان اقتصادی، تأکید رهبر معظم انقلاب است. ایستادگی در مقابل باج خواهی قدرت های استکباری، خواست امام، آقا و مردم بوده و هست. مقابله با رانت خواری، قانون جمهوری اسلامی است، اولویت دادن به محرومان و مستضعفان و جلوگیری از مفت خوری کلان سرمایه داران نظر صریح امام، رهبری و آرزوی مردم است و... بنابراین احمدی نژاد با عرض پوزش «کتک خورش ملس است» و برخلاف بعضی ها که حفظ منافع خود را بر پاسداشت اسلام و انقلاب و منافع ملی ترجیح می دهند، در مقابل این تهاجم گسترده شانه خالی نمی کند. در میان «باباشمل»های تهران -همان کلاه مخملی ها- رسم بود وقتی کسی به آنها می گفت «تو بمیری»! شانه خود را تکان داده و می گفتند «رد کردم»! یعنی، چرا من به خاطر تو بمیرم!
6- دولت نهم توده های عظیم مردم مؤمن و انقلابی را که متأسفانه طی چند سال گذشته تقریباً غریب مانده و از مسئولیت ها دور بودند، به کانون سیاست پردازی و تصمیم سازی وارد کرد. نگاهی به اعضای کابینه شامل وزرا و معاونان رئیس جمهور نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق آنها اگرچه افرادی با تخصص های بالا هستند ولی پیش از ورود به دولت نهم، ناشناخته بوده اند. همین پدیده در مسئولیت های میانی هم به وضوح قابل دیدن است، معاونان وزرا، مدیران کل، استانداران، فرمانداران، رؤسای ادارات و... این در حالی است که دولت نهم مطابق آمار موجود کمترین جابه جایی را در سطح کارشناسان بدنه داشته است اگرچه تغییرات در سطح وزرا- البته به قصد کارآمد کردن کابینه و صرفنظر از درستی یا نادرستی آن- چشمگیر و بیرون از حد انتظار بوده است.
به کارگیری نیروهای متعهد اما ناشناخته، ضمن آن که از ایستایی و گردش مسئولیت در حلقه ای محدود جلوگیری کرده است، سپردن کار مردم به افرادی از جنس خود آنها نیز بوده است که نزدیکی و پیوستگی «مردم- دولت» نتیجه طبیعی آن است.
7- سفرهای استانی، حضور بی واسطه در میان مردم و تشکیل جلسات کابینه در تمامی نقاط کشور که در مواردی پای هیچ مسئولی حتی در سطح مدیرکل نیز به آنجا نرسیده بود، مصداق بدون ابهامی از مردم سالاری دینی است. پیش از این هم رؤسای جمهور به استان ها سفر می کردند ولی آن سفرها، بیشتر به یک بازدید تشریفاتی شبیه بود و یا به منظور افتتاح فلان طرح و پروژه صورت می گرفت اما، سفرهای استانی هیئت دولت نهم، حضور جدی کابینه و تصمیم سازی در استان مربوطه است. ضمن آن که پیوند و همدلی مردم از اقوام و مذاهب متفاوت را در پی دارد.
8- نگاهی به صف حامیان و مخالفان دولت بیندازید، آیا درس آموز نیست که توده های مؤمن و انقلابی مردم یعنی همان ها که به قول حضرت امام(ره) صاحبان اصلی انقلاب هستند در دایره بزرگ طرفداران دولت قرار دارند و تمامی دشمنان تابلودار بیرونی و داخلی انقلاب، نظیر آمریکا، اروپا، اسرائیل، گروهک های تروریستی ضدانقلاب، مفسدان اقتصادی، حرامخواران و برخی از احزاب داخلی که پرونده سیاهی از حمله به ارزش های اسلامی و انقلابی و همخوانی با قدرت های بیرونی دارند در حلقه مخالفان سرسخت دولت نهم جای گرفته اند؟ و صد البته، حساب منتقدان دلسوزی که به پاره ای از عملکردهای دولت و یا شخص رئیس جمهور انتقاد دارند و رفع آن را به نفع نظام می دانند، از حساب مخالفان یاد شده جداست. و در این میان، برخی از مردم نیز نسبت به مسائلی نظیر گرانی و تورم گله مند هستند که گلایه آنها شنیدنی و پذیرفتنی است ولی باید به این نکته توجه داشت که اگر مشکلی در میان است- که هست- مشکل مشترک دولت و مردم است، نه آن که دولت در برخورد با اینگونه مشکلات و دغدغه های مردم حساب خود را از آنان جدا کرده باشد. و تاکید دوباره بر این سخن خطاب به رئیس جمهور محترم ضروری است که حساب نقدهای دلسوزانه و خیرخواهانه را از مخالفت خوانی های حرفه ای! جدا کنند و اگر دومی را به حساب نمی آورند -که چنانچه منطقی بود باید ارج نهند- اولی را قدر بدانند و بر صدر بنشانند، چرا که همه چیز را همگان دانند و تصمیم عقل جمعی بر تصمیم سازی فردی، به یقین برتری دارد.
9- اکنون باید گفت؛ در مقایسه میان دستاوردهای بزرگ دولت احمدی نژاد و کاستی های آن که با نقدهای جدی نیز روبرو بوده است، کفه دستاوردها سنگینی فوق العاده ای دارد و مثلاً اگر امتیاز احمدی نژاد بدون کاستی 100 باشد، مجموعه کاستی ها این امتیازات را حداکثر به 90 می رساند و نتیجه آن که این 90 بر صاحبان امتیازهای خیلی پائین تر برتری غیرقابل انکاری دارد.
منبع : http://rajanews.com/
لینک جدید ای فایل دانلود
http://host.bdl.ir/ehsanjg/Agha-ElmOSanat[1].mp3
سخنان مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت را از اینجا دانلود کنید.
اگر صفحه ای آمد دانلود فایل را بزنید .بهتر است با مروگر Opera باز شود یا اینکه با نرم افزار دانلود(DAPو...) وبا استفاده از لینک زیر دانلود کنید.
http://files.myopera.com/ehsanjg/files/Agha-ElmOSanat[1].mp3
را در دانلودر خود کپی کنید
شخصی با مدرک جعلی در جایگاه وزارت نشست و رئیس جمهور مدرک او را ورق پاره خواند !
در اینجامیخواهم یه ادعایی بکنم : مسئله کردان یک نقطه قوت در دولت نهم بود !
کردانی که سی سال با مدرک جعلی در جایگاه های رسمی و بالای دولتی نشسته بود در این دولت شناسایی و رسوا شد . البته با لفظ رسوا زیاد موافق نیستم چون خودش هم به نوعی فریب خورده بود. البته نباید فراموش بکنیم که این جور مسائل با تمام بدی آن چندان هم عجیب نیست کما اینکه در دولت اصلاحات آقای حاجی وزیر آموزش و پرورش و سی و چهار نفر دیگر دارای مدرک تقلبی از دانشگاه هاوایی بودند . اخیرا حتی مدرک لیسانس آقای خاتمی هم زیر سوال قرار گرفت که بعد از انتشار یک سری مدارک دیگر باز هم در صحت آن شبهه وجود دارد . + و + که به این هم کاری نداریم.
اما لفظ ورق پاره که دکتر احمدی نژاد بیان کردند ، در مورد مدرک دکترای افتخاری آقای کردان بود . به این معنا که ایشان از همان اول هم جایگاه دکترا را برای ایشان در نظر نداشتند . در ضمن در معرفی ایشان به مجلس هم لفظ دکتر را بکار نبردند. و این عمق بینش ایشان را می رساند.
انتخاب کردان توسط دکتر احمدی نژاد با توجه به سوابق ایشان بوده و مدرک ایشان هم با توجه به همان سوابق کنترل چندانی نشد.
مجلس وظیفه داشت که در مهلت قانونی که در اختیارش بود تمام جوانب را در نظر بگیرد و بعد تایید کند که دقت کافی را بخرج نداد و خود تاوان آنرا پس داد.
نکته ی دیگری که باید به آن اشاره شود این است که آقای احمدی نژاد نمیخواستند مظلوم کشی شود. شاید آقای کردان اشتباه کرده اند اما لایق اینقدر اهانت نبود . اخلاق اسلامی هم چنین چیزی را قبول نمیکند. باید توجه داشت که ایشان خارج از نظام اجرائی کشور نبودند . ایشان از سایه نشینان سیاست (که همیشه هستند و زیاد شناخته نمی شوند و در اصل آنها هستند که در عموم دولت ها تصمیم گیری ها را می کنند) بوده اند.
اشاره به این نکته هم خالی از لطف نیست که واقعا یک دکترای مدیریت که در تمام عمرش هیچ گاه مدیر عده ای نبوده بهتر مدیریت می کند یا فردی که سالها تجربه مدیریت دارد؟ (مشکل ایشان را نفی نمیکنم).
پس درست نیست قضیه کردان را یک بحران بدانیم . یک مشکلی بود که به خوبی کنترل شد. با اینکه روسیاهی آن برای تخریب کنندگان و جوسازان باقی ماند.
برگرفته از وبلگ چرا احمدی نژاد
حاصل کنفرانس ژنو چه بود ؟ عزت ملی بود یا ذلت ؟!!
حضور مؤثر را به 2 شکل میشود، دید. یکی اینکه منشأ حرکتی در جوامع شود، در مقابل حضوری که با یک تعارف دیپلماتیک بگذرد. مثلاً ما یک حضور با عنوان "گفتگوی تمدنها" داشتیم که استقبال کردند و مجمع عمومی سازمان ملل تصویب کرد و یک سال هم به این نام اعلام شد. بعد بگوییم چون پیشنهاد ما به تصویب رسید، این یک حضور مؤثر بود؟ ولی ورای قضیه این است که ما از این مسئله چه چیزی در ارتباط دولتها و ملتها به دست آوردیم؟ ثمره آن چه بود؟ جز اینکه بهعنوان گفتوگو دیکته کردند که نظام جمهوری اسلامی باید تغییر کند؟ حضور مؤثر ممکن است مخالفتهایی را هم دربرداشته باشد. امام(ره) به پاریس رفتند، در واقع هجرت کردند. یک انتخاب اولیه هم نبود. شرایط اینگونه پیش آمد که تصمیم گرفتند، به آن نقطه بروند. همانجا امریکاییها در آن کنفرانس گوادلوپ فشار آوردند. بالاخره فرانسه به مهد لیبرالیسم معروف است. خواستند امام را اخراج کنند، امام هم فرمودند هرجایی بروم، دست برنمیدارم. ولی این برای فرانسه مدعی "مهد لیبرالیسم" بسیار بد بود که تابع فشارهای امریکا بخواهد جلوی اقامت یک فردی را در کشورش بگیرد. این، یک پرسش بزرگ جلوی لیبرالیسم گذاشت. در عین حال، امام(ره) پیامش را به عالم رساند و تصویر روشن مطالبات خود و ملت بزرگ ایران را در معرض اندیشههای آزاد قرار داد. این، یک حرکت مؤثر است. حضور احمدینژاد در اجلاس سازمان ملل در اروپا که مرکزی برای مشارکت جهانیان برای تأمین صلح و امنیت و حقوق بشر بهعنوان اصول مشترک مورد قبول جوامع با رویکرد تأمین صلح و امنیت و رفاه و توسعه هم جوامع است، همینطور است. اجلاس هم در اروپا بود که میگویند کانون آزادی و لیبرالیسم است. موضوع نشست، ضدیت با تبعیض است. در هرجایی اختلاف باشد، در مسئله تبعیض نژادی، طبع اولیه همه انسانها موافق برخورد است.
اما در این نشست، امریکا و برخی کشورهای اروپایی اعلام کردند که شرکت نمیکنند. چرا؟
این پرسشی است که آنهایی که مبارزه با نژادپرستی را پایه میدانند و بعد هم پیگیری مسائل را از طریق مجامع بینالمللی تجویز میکنند تا سازمانیافته و نظاممند تصمیمگیری شود، باید پاسخ دهند، این پرسشی است که غرب باید به آن پاسخ دهد. سازمان ملل جایگاه همین حرفهاست. این عدم حضور در حقیقت بهخاطر دفاع از رژیم صهیونیستی بود. چون در دوربان یک، فضا کاملاً علیه رژیم صهیونیستی بود. امروز هم، شرایط بینالمللی و افکارعمومی، کاملاً متوجه فضاحت رژیم صهیونیستی است. فضای اجلاس هم ضد صهیونیستی بود. اینها پیشاپیش یک چنین استنباطی را داشتند لذا نشست را تحریم کردند و تشکیک نمودند. خصوصاً میدانستند که دکتر احمدینژاد میخواهد حضور پیدا کند. خب، مگر این تریبون برای گفتگو نیست، مگر برای بیان عقاید نیست. آیا هرکس هرچه میخواهد، بگوید حتماً باید در یک مدار خاصی باشد؟ این، آزاد اندیشه و گردش اطلاعات است؟ چه سنخیتی با اصول آزادی بیان دارد؟
حضور آقای احمدینژاد برای مخالفت آنها با حضور در اجلاس، یک پایه بود. چون بحث منطقی و پاسخ به پرسشهای اصولی و منطقی که احمدینژاد دارد، حتماً منجر به محکومیت آنهاست. این پرسشها را اگر بخواهند پاسخ شفاف دهند، دوگانگی را در مبانی آنها نشان میدهد و مسائلی که مقولههای فکری و اندیشهای و نظام حقوقی موجب میشود، نشان میدهد که رنگ سیاسی بر همه آنها حاکم و غالب است و جایگاه و ساحت سازمان ملل نه یک ساحت حقوقی که جایگاهی سیاسی است که تابع گرایشات قدرتها، متغیر و متنوع است؛ بنابراین، نمیتواند تأمینکننده صلح و عدالت باشد و نقص ساختار را نشان میدهد. آقای احمدینژاد هنوز صحبتی نکرده بود که حمله کردند.
آیا اظهار و ابراز و حضور در مجامع که حق همهی کشورها است و اصلاً برای همین هم سازمان ملل تأسیس شده است، برای نماینده ایران صرفاً به جرم اینکه دارای یک تفکر و عقیدهای اصولی است، مجاز نیست. چه پاسخی دارند؟ آیا باید گزینش کرد؟ پس سازمان ملل متعلق به همه بشریت نیست؟ متعلق به طیفهای خاص، آنهم با جهتگیری حمایت از صهیونیسم است.
دبیرکل سازمان ملل میگفت که مجمع عمومی تصویب کرده است که صهیونیسم نژادپرست نیست. این در حالی است که یک خاخام سرشناس یهود که در امریکا هست و در این اجلاس هم شرکت کرده بود، صریحاً اعلان میکند که "ذات صهیونیست نژادپرستی است و من به عنوان کسی که با آئین یهود آشنا هستم و با آن تربیت شدهام و از کودکی تا امروز تمام عقاید، تفکر و مبانی یهود در دست من است، اعلام میکنم یهود از اسرائیل بیزار است و اندیشه یهود هیچ سنخیتی با اسرائیل ندارد. اینها تباین و تضاد ذاتی دارند. آقای احمدینژاد اولین کسی است که جرأت کرده این مسائل را بیان کند. صهیونیسم اندیشه نژادپرستانه منحطی است که باید تلاش کرد آئین یهود را از آن مبرا کرد." تفکری که از آن خاخام عرض کردم، یک جریان فکری است که کم هم طرفدار ندارد. احمدینژاد هم در سخنرانیهایش در سازمان ملل و همینطور سخنرانی اخیرش، با اشاره به آئین همه انبیا و از جمله حضرت موسی(ع) سخن خود را آغاز میکند و همیشه با اشاره به ادیان توحیدی، آئین یهود را جدا از آئین صهیونیستی میخواند و امکان تعامل با ادیان الهی را چه در جامعه ما و چه در جامعه بشری تجویز میکند. ما این تساهل و تلورانس را در تعامل ادیان بسیار ارزنده میدانیم. در گفتگوی ادیان در نیویورک هم یکی از سخنرانیهای مؤثر رئیسجمهور همین بحث بود. احمدینژاد صریحاً اعلام کرده است که صهیونیسم یک حزب سیاسی است. مخالفت با یک حزب سیاسی به خاطر کارکرد و آثاری که از نظر جنایات بر وجدان بشری داشته، مورد اتفاق همه حقوقدانان است. اینها از قبل فشار آوردند که احمدینژاد شرکت نکند، بعد برخی از آنها، به طور صریح و قاطع تحریم کردند و فشار هم آوردند که احمدینژاد صحبت نکند. بعد درست وقتی که آقای احمدینژاد از یک معیار مورد اتفاق یعنی علیه تبعیض بینالمللی صحبت میکند، بعضی از سران کشورهای اروپایی، اجلاس را ترک میکنند. پیام این چیست؟
یعنی شما با یک نظام بدون تبعیض در جهان مخالفید؟ در حد شنیدن یک حرف هم تحمل ندارید. ذات این رفتار نژادپرستانه است؛ یعنی خود را اندیشه برتر و نژاد برتر دانستن که حتی تحمل شنیدن افکار دیگران را نداشته باشند. اینها پرسشهایی است که وجود دارد. به نظرم، اینجا نقاب از چهره غرب آنهم با این خشونت و برخوردهایی که شد، افتاد. غرب که میگویم حتی افکار عمومی خود غربیها اینگونه نیست. یعنی نظام فکری که به هرحال بر نظامهای سیاسی و حکومتیاشان سیطره انداخته است، وگرنه وجدان عمومی و مردم در خود آنجا هم فطرتاً حس میکنند که این حرفها، حرفهای مشترک آنهاست. چون بعضاً کسانی که در NGOها شرکت کردند، مسلمان نبودند. یهودیانی که آنجا بودند، از احمدینژاد به عنوان بهترین سخنران یاد کردند و سخنانش را شجاعانه، صریح و منطقی میدانستند. مقام معظم رهبری چندین سال پیش، روز اول فروردین در مشهد فرمودند که انقلاب ما با 2 نکته محوری در عالم رشد خواهد کرد؛ یکی منطق و دیگری عدالت. رفتار عادلانه و منطق در بیان.
احمدینژاد این 2 خصلت را در همین اجلاس و در اجلاسهای قبلی داشته است. منطق در گفتگو دارد، این منطق، چارچوب قابل قبولی از نظر معیارهای گفتگوی منطقی دارد و روشن است. در عین حال، صریح و شفاف است. آنها حرف صریح و شفاف را ولو منطقی باشد، نمیخواهند بشنوند، بیشتر دنبال کتمان حقایق هستند. این را باید پردازش کرد. اصل قضیه این است. برخی فکر میکنند احمدینژاد هزینه است، اما دقیقاً برعکس است، یعنی سرمایه ملی و انقلابی برای روشنگری است. باید یک اراده مصمم وجود داشته باشد و فردی خود را در معرض چنین حرکتی قرار دهد. من این اقدامات را جهادی میدانم. یک مجاهدت اعتقادی و یک جهاد عقیدتی، از جنس جهاد پیامبران است. پیامبران روشی دارند، ما روش پیامبران را در انقلابمان پیش گرفتیم، امام(ره) آگاهیبخشی کرد و مبارزه مسلحانه نکرد و آن را تجویز هم نکرد بلکه با این آگاهی رسانی و روشن کردن افکار عمومی، نظام فاسدی را در برابر پرسشهای منطقی، مشروع و عدالتخواهانهای که فطرت انسانها میپذیرفت، قرار داد. در مقابل این روش، آنها خشونت به کار بردند. رسوا شدند، ساقط شدند. احمدینژاد وقتی محکم میایستد، به خاطر این است که روی ایمان حرف می زند. این دیگر یک نقش و بازی نیست، یک معامله نفعجویانه سرمایهداری نیست که مثل عدهای که اجیر شده بودند تا آن رفتار را انجام دهند، بازی داده شود. کسی که باورهای ایمانی را منطقی عرضه میکند، ایمان و توکل هم دارد. پیروز این جبهه است. در این قضیه باید تعارض رفتار خشونتگرایانه آنها را با مطالبه مردم بسنجیم. آنجا حمایتها از آقای احمدینژاد بهطور واضح غلبه داشت. چون 4 نفر حمله کردند، میخواستند جلوی سخنرانی احمدینژاد را بگیرند. اگر احمدینژاد سخنانش را شروع کرده بود، شاید خشونتشان معنا پیدا میکرد اما بسمالله را که گفت، اینها شروع کردند. اگر این رفتار نژادپرستانه نیست، پس چیست؟ شما با بسمالله مشکل دارید. احمدینژاد با حمد خدا، سلام بر پیامبر(ص) و دعا شروع کرد که جلسه را به هم ریختند. با این کلمات مشکل دارید یا با سخنان نگفته؟ یعنی جلوی حرف را میگیرید؟ احمدینژاد که هنوز حرفی نزده تا بگویید میخواهد علیه هولوکاست سخن بگوید؟ غرب در مقابل این پرسش چه پاسخی دارد که باید با خشونت اجازه صحبت به کسی نداد که احتمال بدهیم ممکن است در مورد هولوکاست سؤالی منطقی داشته باشد؟ این رفتار اقلیتی که چند نفر بودند، منجر شد به واکنش اکثریتی که به شدت ابراز علاقه میکردند و حتی در انتهای صحبت، عدهای کف زدند و عدهای هم تکبیر گفتند که غیرایرانی بودند. اینها نشان میداد که خشونتطلبان در اقلیت قرار دارند، چون اگر اکثریت در دست آنها بود که جلسه را به نفع خود مدیریت میکردند اما نتوانستند تحمل کنند و از صحنه خارج شدند. ما در اینجا چه بهدست میآوریم؟ آیا کیفیت جمهوری اسلامی تنزل پیدا کرد؟ امام(ره) در پیامی که در واکنش به ماجرای کشتار حجاج در سال 66 صادر کردند، فرمودند ما هرکاری میخواستیم بکنیم که ماهیت آنها را رسوا کنیم، نمیتوانستیم، اینگونه رسوا کنیم: «خداوند بزرگ را سپاس مىگزاریم که دشمنان ما و مخالفین سیاست اسلامى ما را از کم عقلان و بیخردان قرار داده است، چرا که خودشان هم درک نمىکنند که حرکتهاى کورشان سبب قوّت و تبلیغ انقلاب ما و معرف مظلومیت ملت ما گردیده است.»
باید آثار این اتفاق را بررسی کرد. فکر میکنم با این سفرهای رئیسجمهور، عمق استراتژیک جمهوری اسلامی بیشتر شد و این یعنی انتقال پیام. آنجا خبرنگار فرانسه از رئیسجمهور پرسید شما میخواهید انقلابتان را صادر کنید؟ دکتر احمدینژاد گفت انقلاب ما صادر شده است. انقلاب ما یک تفکری است که دنبال راهی برای زندگی بهتر و عادلانهتر میگردد. این راه را انقلاب اسلامی پیش رو گذاشته است. این پیام انقلاب است. من فکر میکنم که این رخداد، فضا را باز کرد و فرصت شناختی بهتر برای انقلاب اسلامی بعد از این عمق سانسور غربی ایجاد کرد. این سانسورها مانع ابراز حقایق است. هنوز هم این حرفها درست به افکار عمومی غرب چه در امریکا و چه در اروپا نمیرسد. غرب دچار یک جمود جدید است. همان جمودی که رویه دیگر همان کاری است که در قرون وسطی گالیله را بهخاطر آن کشتند، الآن هم عدهای در امریکا و اروپا حتی تحمل حرف و منطق را ندارند. ما یک شیطنت و خشونتی را تحمل میکنیم ولی در مقابل، باورهایمان را به گوش بخشهای مختلفی از مردم جهان میرسانیم. بالاخره از این رسانهها منتشر میشود و آنهایی که مستقیم میبینند، میتوانند در مورد آنچه که دیدند، داوری کنند. اینها هزینه نیست، بلکه مقاومت، پایداری و ایستادگی است. یک حرکت مقدس است. رئیسجمهور میتوانست یک سفر تفریحی داشته باشد یا برای استراحت برود و کاملاً هم براساس فضای جاری دیپلماتیک عمل کند و هیچ نتیجهای برای بشریت نداشته باشد و بعد اسم این شیوه سفرها را سفرهای با کیفیت و سفرهایی که جایگاه ملت ما را بالا میبرد، بگذارد. اتفاقاً برعکس سفرهای آقای احمدینژاد نه تنها جایگاه ما را، بلکه جایگاه مسلمانان و آزادگان را و حتی جایگاه آزاداندیشان را در خود غرب بالا برد. احمدینژاد برای آزادی بیان فضا ایجاد و بستر آزادی بیان را مستعد کرد. این کار او برای خود غربیها هم حق آزادی بیان را تثبیت میکند. اگر به قول آنها هزینه هم هست، شخص خود او آن را پرداخت میکند و سود آن به ملت بلکه بشریت میرسد. به گمانم این توفیق را در 3 عامل میتوان دید؛ منطق در گفتار، عدالت در رفتار، استقامت در اعتقاد. قدرتها به احمدینژاد توهین کردند، با ادبیاتی در شأن خودشان برخورد کردند. انسان در این موقعیت میتواند به خود اصالت دهد، افکارش را کتمان کند و از فکر، عقیده و نطق، دست بشوید. این آغاز اتفاقات خطرناک است که از یک تفکر منطقی، اصولی، صلحطلبانه، عدالتخواهانه و تعالیبخش بهخاطر خوشایند اغیار دست بردارد. این یک روش است. اما روش دیگر این است که اگر بخواهی بایستی، باید در ظاهر تحقیر شوی. احمدینژاد از تحقیر نترسید و در مقابل فشارها، توهینها و تهدیدهای آنها پس نزد. در برابر این فشارها ایستادگی کرد. مقاومت کرد اما دیوار حایل را که غرب بین منطق ملت ما و افکار عمومی ایجاد کرده بود، برداشت. به میدان آمد و میدان مین دروغ و خشونت را که امریکا و اروپا ساخته بودند، با حضور و شجاعت در بیان پاکسازی کرد. مطالبی که خیلیها در خفا میگویند این حرفها درست است ولی در علن چیز دیگر میگویند، فریاد زد. به خشونت هم متوسل نشد و مقابله به مثل هم نکرد، بلکه گفت اینها را ببخشید، اینها بیاطلاع هستند. یعنی کسی را با جهل مجازات نکرد. جور و جهل، 2 عامل ضربهزننده به بشریت است. جور که دست دستگاههای حکومتی است و جهل که با تبلیغات و رسانه و فضاهایی که در اختیار دارند، برای فکرسازی و اندیشهسازی، شبانهروز القا میکنند. آن حجاب جهل را احمدینژاد برمیدارد و وقتی جهل برداشته میشود، خود فرد هم شناخته میشود. فردی را که مظهر خشونت و حرفهای ناشایست معرفی و سعی میکردند که از آن، یک چهره خطرناک بسازند و او را منفور افکار قرار دهند. اما احمدینژاد امروز از نظر افکار عمومی یک چهره محبوب است، چون صادق، صریح و شجاع است. مردم این خصلتها را دوست دارند، خصوصاً قشری که تحت ظلم واقع شدهاند. احمدینژاد نترسید و مرعوب این فضا نشد. مجذوب این جلوههای باطل نشد و صریح، شفاف و صادقانه، به راهش مؤمن بود. مقصران اصلی در این حادثه را هم میتوانیم دو دولت قبلی بنامیم! جوی که در این سه سال توسط دولت محترم علیه اسرائیل احیا شده است ریشه اش به امام(ره) بر میگردد.
حضرت امام در پیام قطعنامه می فرماید :
- ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.
- جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى شناسد.
- ما درصدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم.
- ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلى اللّه علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم.
- و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. تک تک این جملات به مراتب صریح تر و کوبنده تر از جملات آقای احمدی نژاد است. حال سوال این است که در دوره ی شانزده ساله ی قبل چه شده است که این آرمان ها به فراموشی سپرده شده است؟! و جهان این نوع ادبیات را از خاطر برده است ؟!
برگرفته از وبلاگ جرا احمدی نژاد http://raja10.blogfa.com/
این جنجالی که اخیرا توسط برخی از رسانههای دوم خردادی در خصوص توزیع رایگان سیب زمینی در بین اقشار کم درآمد و مرتبط کردن این مساله با بحث انتخابات ریاست جمهوری ایجاد شده است بیشتر از تخریب دولت نهم ، توهین به مردم است.
تصور اینکه مردم رای خود را به سیب زمینی بفروشند، توهین به مردم است و کسی رای و سرنوشت خود را به سیب زمینی نمیفروشد.
همان طور که میدانید در سال پایانی دولت محترم آقای خاتمی 130 هزار تن پیاز خریداری شده از کشاورزان در انبارها گندید و مسوولان دولتی وقت حاضر نشدند که این محصول را در بین اقشار کم درآمد توزیع کنند.
شاید مخالفان توزیع سیب زمینی رایگان در بین اقشار کم درآمد به دنبال این هستند که این محصول نیز مانند دوره خاتمی در انبارها خراب شود و به دست مردم نرسد.
دولت طبق قانون خرید تضمینی محصولات کشاورزی موظف به خرید مازاد محصولات از کشاورزان است و اگر این محصولات را حتی به صورت رایگان در بین مردم توزیع نکند، در انبارها خواهد پوسید و به دست مردم و نیازمندان نخواهد رسید.
سال گذشته 6 میلیون تن سیب زمینی در کشور تولید شد در حالی که نیاز سالانه کشور به این محصول 5 میلیون تن است و اگر دولت آن را در بین مردم توزیع نمی کرد، به سرنوشت پیازها در دولت اصلاحات دچار میشد.
منطق مخالفان این اقدام دولت این است که محصولات کشاورزی مازاد که از کشاورزان خریداری شده، در انبارها فاسد شود اما در بین مردم توزیع نشود.
توزیع محصولات کشاورزی در بین خانواده های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی کشور در سالهای گذشته نیز رخ داد اما در آن زمان کسی به آن اعتراضی نکرد. شاید حالا که به انتخابات نزدیک شدیم حساسیت کار بالا رفته است. اما مجموعه ی دولت هیچگاه از اقدام تخریبی عده ای نادان دست از کار نکشیده اند و با قدرت به کار خود ادامه میدهند و روسیاهی تخریب کنندگان برای خودشان باقی خواهد ماند.
اخیرا آقای موسوی در مصاحبه خود در پاسخ به سئوال خبرنگاری که از فعالیت دانشجویی با سوابق سوء در ستادش پرسیده بود ، بدون پاسخ روشن به این نکته گفت : « ستاد ما پولهای کلان ندارد، نمیتواند سر چهارراهها به مردم کاسه آش بدهد، نمیتواند برای رای جمع کردن در میان مردم به عدهای پول داده و یا کیسههای سیب زمینی در میان مردم پخش کند». این سخن آقای موسوی که در شأن ایشان هم نبود، قبل از آن که تعریضی بر دولت نهم باشد مانند ادعای نماینده اصلاح طلب یزد که استقبال مردم از رییس جمهور را به دلیل وعده شام و نهار دانسته بود، بی احترامی به مردم است . مردم ایران اگر این چنین بودند ، قطعا در انتخابات نهم وقتی با وعده پرداخت ماهی پنجاه هزار تومانی آقای کروبی در مرحله اول و وعده پرداخت مالی ستادهای آقای هاشمی در مرحله دوم روبرو شدند ، تصمیم خود را عوض می کردند و غیر از احمدی نژاد را انتخاب می کردند . اگر ادعای آقای موسوی صحیح باشد، باید مردم اصفهان را علاقه مند به سیب زمینی دانست و البته با این فرض دولت برای کشاندن این موج جمعیت به میدان امام خمینی که دو برابر و نیم زمین فوتبال است ، باید به واردات سیب زمینی روی آورد !
نعوذ بالله من شرور انفسنا !
در بحث تورم هم باید یک ادعایی بکنم ! دولت در اینجا مدعی هست نه ملت ! در این بحث نیز دولت مدعی ِ توفیق است !
ابن که تورم بی سابقه بوده است حرف درستی نیست .
در دولت آقای موسوی تورم ۲۹ درصدی را در سال ۶۶ و ۶۷ داشتیم.
در دولت آقای هاشمی تورم ۴۹.۵ درصدی در سال ۷۴ را شاهد بودیم.
در دولت آقای خاتمی تورم ۲۲ درصدی در سال ۷۸ را داشتیم.
بنابراین همچین نرخ تورمی بی سابقه نیست . و شاید معمول هم بوده است. با توجه به اینکه شاخص نرخ تورم در دولت آقای احمدی نژاد عوض شده است به نکات زیر توجه بفرمائید :
یکی از عوامل افزایش تورم در قضیه ی سهمیه بندی سوخت بود که تصویب مجلس محترم بود. در باره ی اهمیت و ضرورت سهمیه بندی لینک مقابل را بخوانید : اهمیت سهمیه بندی سوخت چه بود ؟
سهمیه بندی یکی از فعالیت های تورم زا بود که در دولت قبلی باید انجام میشد اما به دلایلی(که اگر خوش بین باشیم میگوییم ترس نه خیانت!) انجام نشد. خود مصوبین طرح سهمیه بندی در مجلس پیش بینی حداقل ۱۵ درصد تورم را برای این طرح کردند.
یکی دیگر از عواملی که در افزایش تورم تاثیر داشت بازار جهانی و تورم وارداتی بود. این تورم به علت افزایش قیمت نفت در دنیا بود . تورم وارداتی ۳۴ درصد برآورد شد.
در بحث افزایش قیمت نفت باید درنظر داشت که کشور ما بیشتر از صادرات نفت ٬ به واردات محصولات نفتی میپردازد .{علت و عامل این امر در قسمت کارهای دولت عرض شده است}. پس افزایش قیمت نفت به افزایش تورم کمک کرد. شاهد هم این است که با کاهش قیمت نفت دیدیم که درصد تورم وارداتی کم شده است.
بنابراین دو عامل (۱۵+۳۴)=۴۹ درصد تورم باید اضافه میشد به تورم قبلی (تورمی که دولت قبلی تحویل داد) که ۱۵.۲ درصد بود. پس در حالت عادی باید تورم به (۴۹+۱۵)=۶۴ درصد میرسید که با تلاش های شبانه روزی دولت عدالت محور به ۲۲ درصد رسید. یعنی از مقداری که به آن تحویل شد حدود هفت درصد اضافه شد. یعنی تورم ۶۴ درصدی کنترل شده و به ۲۲ درصد کاهش یافت.
در این جا از تلاش برای ضربه زدن به دولت صرف نظر میکنیم!
از تاثیر قطعنامه هایی هم که شب و روز تصویب میشد هم صرف نظر میکنیم!
پس نشان میدهد که کار انجام شده که تورم کنترل شده است. و اعتدال آن حفظ شده است.
عامل اصلی تورم اینها بود که عرض شد . البته منکر این نیستیم که شاید بهتر از این هم میشد ! اما در شرایط موجود مطلوب بود.
همانطور که میدانید یکی از نتایج تورم ٬ معضل گرانی است.مدتی گرانی با سایه و چهره ی نامبارکش همه را به وحشت انداخته بود. که بحمدلله حدود یک سال است که اوضاع به حالت عادی خود برگشته است و شرایط خوبی را تجربه میکنیم.
آنچه در دل اعتراضهای به حق مردم می شود به عنوان غفلت یاد کرد چیزی نیست جز عدم اطلاع کافی از علت این پدیده ی کم نظیر.
لازم به ذکر است که هرگاه در بطن زندگی شخصی به اتفاقی برخورد کنیم که از اصل حادثه بی اطلاع باشیم تحت تاثیر تحریکات و جو ایجاد شده توسط اطرافیان موضعی غیر منطقی اتخاذ کرده و اقدامی عجولانه و بعضا غیر منطقی را مرتکب میشویم که پس از اطلاع از واقعیت ماجرا اگر از شجاعت اندکی هم بهره مند باشیم به اصلاح موضع خود یا حداقل معترف به اشتباه خویش خواهیم بود.
در معضل گرانی هم شاهد بوده ایم عده ای بی اطلاع از علل فوران قیمت کالا های اساسی و مواد غذایی به فحاشی دولت پرداخته و ندانسته موجب ایجاد جو ناسالم روانی در اجتماع بزرگ شهری و به مراتب کوچکتر در روستاها میشوند.
دراین جا این حقیر که خود از منتقدین گرانی افسارگسیخته ی جهانیست به عامل ایجاد گرانی پرداخته و شما بزرگواران خود منصفانه قضاوت کنید مقصر اصلی دولت پرتلاش است یا دیگر موارد ذیل:
آخرین گزارش بانک جهانی حکایت از آن دارد که قیمت جهانی بیش از هفتاد نوع کالای اساسی در دنیا در طی یک سال اخیر بین 20 تا 420 درصد افزایش را تجربه نمود که در این بین قیمت مواد غذایی از سه ماه نخست سال 2007 تا سه ماه ی نخست 2008 میلادی بین 71 تا 102درصد رشد داشته که برخی از این موارد عبارتند از:
قیمت گندم در کانادا درطی این مدت از 232 دلار در هر تن به 621 دلار رسید که احتمالا رشد 167درصدی را داشته است.
قیمت برنج تایلندی از 254 دلار در هر تن به 522 دلار رسید که رشد 105 درصدی را مشاهده کردیم.
توجه کنیم که ایران سالانه به یک و نیم میلیون تن واردات نیازمند است!! پس تبعا قیمت برنج تحت تاثیر قیمتهای صادر کنندگان برنج در کشورمان خیز بلندی داشته است.
رشد 25 تا 35 درصدی در سال اخیر در قیمت انواع چای که تنها بک نوع آن 2260 دلار در هر تن بوده که به3050 دلار رسید.
قیمت موز از 1036 دلار درهر تن به 1421 دلار درهر تن رسید که بیانگر رشدی 37 درصدیست.
قیمت جهانی شکر نیز با رشد 21 درصدی از 230 دلاربه 280 دلار درهر تن رسیده است.
عزیزانی که این ارقام را مشاهده کرده اند لازم است به مطالب ذیل نیز عنایت کافی داشته باشند که از جمله ی انها خشکسالیست در رابطه باموضوع گرانی.
باید بدانید دولت این وضعیت را زوم نموده و بنا بر اخبار موثق در همان موقع کارگروه مشترکی از نمایندگان مجلس و دولت تشکیل شد که نحوه ی رویارویی اقتصاد کشورمان در مواجه با تورم جهانی و فشارهای سنگین بر اقشار ضعیف را بررسی کنند.
پس از بررسی های مفصل این کار گروه مشترک پیشنهاد شد از محل افزایش درآمد های نفتی مجوز واردات 2 میلیارد دلار کالای اساسی به دولت اعطا شود تادر این ایام به بازارها تزریق شود که از فشار وارده بر مستضعفین بکاهند.
لکن رئیس جمهور برای حمایت از تولید کنندگان داخلی حجم واردات را توصیه نمود به حداقل ممکن رسد که بعد از یک بازبینی مجدد این رقم از 2 میلیارد به یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار تقلیل یافت.
سپس با تنظیم شدن این طرح در قالب یک لایحه دو فوریتی روانه ی مجلس شد که علی رغم سهیم بودن نمایندگان در این طرح با خارج کردن یک فوریت لایحه در مجلس آنرا از دستور کار مجلس خارج کردند .
متعاقبا این برداشتی که دولت میتوانست در صورت تصویب از صندوق ذخیره ی ارزی داشته باشد به سرانجام نرسید و در این برهه از سال یک اقدام موثر در کنترل قیمت و تورم عقیم ماند.
دوستان امیدوارم از مطالعه ی عرایض این کوچک خسته نشده باشید لیکن خواهشمندم در ارتباط با اصل مبحث قبل از داوری کمی تامل کنید.
بنابراین در بحث تورم عواملی نظیر سهمیه بندی سوخت٬ سرما و خشک سالی بی سابقه ی سال ۸۶ ٬ تورم وارداتی و قیمت های جهانی نقش عمده را ایفا کردند که با اقدامات به موقع و حساب شده ی دولت فشار بر مردم به حداقل کاهش یافت.
برگرفته از وبلاگ چرا احمدی نژادhttp://raja10.blogfa.com/