مقدمه:
علوم و فنون هسته ای، جزء فن آوری های پیشرفته و برتر در عرصه کنونی می باشد. امروز، تأثیر این علوم در گسترش دانش بشری، تسلط بر طبیعت، تأمین رفاه و پیشرفت زندگی بشر غیر قابل تردید بوده و به درستی می توان آن را از عناصر و محورهای اصلی توسعه پایدار و از عوامل مهم اقتدار یک کشور به شمار آورد. اولین تلاشهای ایران برای دستیابی به فناوری هستهای به دهه 50 میلادی باز میگردد. نخستین کشوری که ایران را به دستیابی به فناوری هستهای ترغیب و این فناوری را به ایران منتقل کرد (ایالات متحده آمریکا)، نخستین مخالف جدی امروز ایران در تحقق فعالیت های هستهای آن می باشد.1 آمریکا، در سال 1967، اولین رآکتور تحقیقاتی 5 مگاواتی آب سبک را به ایران فروخت و شرکت آمریکایی (AMF)، این رآکتور را در دانشگاه تهران نصب و راهاندازی کرد. این رآکتور، از اورانیوم غنیشده با خلوص 93 درصد استفاده میکرد و آمریکا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، حدود 5 کیلوگرم سوخت اورانیوم غنیشده سطح بالا را به ایران داد که تحت پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز قرار گرفت.با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاه، تحقیقات و فعالیتهای هستهای ایران با تغییرات بسیاری مواجه شد. اگر جمهوری اسلامی ایران قصد دستیابی به سلاح هستهای را داشت باید همان زمان از NPT خارج میشد، زیرا زمان قابل توجیه برای خروج از NPT دقیقا بعد از پیروزی انقلاب بود که بازنگری نسبت به همه توافق نامههای دوجانبه و چند جانبه ای که توسط رژیم پهلوی منعقد شده بود، در حال انجام بود و این موضوع برای جامعه بین المللی نیز منطقی و قابل هضم بود. اما، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت که عضویت و پایبندی خود به NPT، موافقت نامه پادمان و اساسنامه آژانس را حفظ نماید. با وجود این حسن نیت، سرنوشت خوبی در انتظار قراردادهای هستهای ایران نبود. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای غربی اجرای موافقتنامهها و قراردادهای خود از جمله ساخت نیروگاه بوشهر را به حالت تعلیق درآوردند. شرکت زیمنس، حاضر به تکمیل نیروگاه هستهای بوشهر نشد و سایر کشورهای غربی و آمریکا نیز از انتقال هرگونه تجهیزات و فناوری هستهای به جمهوری اسلامی ایران خودداری کردند. کشورهای طرف قرارداد فناوری صلح آمیز هسته ای ایران در قبل از انقلاب اسلامی مثل آلمان، فرانسه، انگلیس و... نسبت به اجرای قراردادهای منعقده که قانونی و تحت نظارت آژانس بوده و حتی مبالغ آن را نیز دریافت کرده بودند، استنکاف نمودند. این کشورها حتی از فشار به کشورهای دیگر مثل چین و روسیه که پس از انقلاب اسلامی همکاری های موثری را در حوزه هسته ای با ایران آغاز نموده بودند، فروگذار نکردند. این موضوع، حاکی از اعمال یک سیاست و استاندارد دوگانه و تبعیض آمیز در عرصه جهانی است و موید این است که کشورهای مزبور تا زمانی که کشوری در راستای منافع و اهداف آنان حرکت نماید، با هیچ مانعی مواجه نخواهد شد. اما، با در پیش گرفتن سیاست استقلال سیاسی و اقتصادی و همچنین عدم وابستگی، همین کشورها با بهانه های مختلف از هر نوع همکاری طفره رفته و تعهدات خود را نیز زیر پا می گذارند. این کشورها، حتی فراتر از این رفته و در اجرای سیاست استقلال و خودکفایی ملی نیز ایجاد مانع می کنند.
این وضعیت، عامل اساسی تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران برای اجرای استراتژی خودکفایی در علوم، فناوری و صنعت هسته ای بود. به ناچار، دولت جمهوری اسلامی ایران ادامة تلاش برای دسترسی به انرژی صلح آمیز هستهای را به تنهایی دنبال نمود و راه دیگری جز تلاش برای نیل به خودکفایی و استقلال در فنآوری پیچیدة هستهای برای خود ندید. بنابراین، تلاش ایران جهت دستیابی به فناوری هستهای برای مقاصد صلحآمیز ناشی از سیاست مستمری بوده است که دقیقا براساس محاسبات منافع ملی و اقتصادی کشور و با درنظر داشت نیازهای آتی توسعة ایران به منابع پایدار انرژی، از پنجاهسال پیش انتخاب شده و دنبال شده است. با وجود این موانع، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت که با توجه به تأثیر شگرف علوم و فنون هسته ای در مولفه های علمی، اقتصادی و اجتماعی و به طور کلی توسعه پایدار، راه خود را در مسیر پرپیچ و خم استفاده صلح آمیز از این فن آوری باز نماید
کاظم غریب آبادی (معاون مدیرکل امور سیاسی بین المللی وزارت امور خارجه و پژوهشگر و کارشناس ارشد امور بین الملل)