استاد حاج حیدر رحیم پور ازغدی از فعلان دوره نهضت نفت و انقلاب اسلامی در گفتوگوی مکتوبی به روش تخریب مشابه مجاهدین خلق(منافقین) در قبال شهید رجایی و تخریبهای جریانهای سیاسی علیه احمدینژاد اشاره و تأکید کرد: آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی هم اندیشه می باشند و اندیشه های بنیادی هیچکدامشان با طرز تفکر احمدینژاد یکسان نیست. عدالتخواهی هم کار هر کس- هر کس نیست، زیرا هردوی این دو بزرگوار پیش از احمدینژاد رئیس دولت بودند و مزه عدالتخواهیاشان را مردم چشیده اند!
به گزارش رجانیوز، استاد رحیمپور در ابتدای پاسخ مکتوب خود به سؤالات سایت گام سوم نوشته است:
بسمه تعالی
عزیزان! جنبش مردمی دولت اسلامی پس از عرض سلام، من با آن عده از شاگردان خودم افراد انجمن طلاب و دانشجویان که پبش کسوتان عدالتخواهی بلکه مدرسان مکتب کلاسیک سردمداران مکتب عدالتخواهی بوده اند و ادامه جهتشان را تبریک و از خدا عزت دو جهانشان را خواهانم، دیدم تا چه اندازه آنانیکه دوره پیش در این راه گام برداشتند، با چپ و راستی که اینک در ساختار متمدن ما به هم برپیچیده و با عدالتخواهان مبارزه می کند در تقابلند.
با همه اینها از شما میخواهیم تا جایی که می توانید به خط عدالتخواهی ادامه دهید و همیشه این حدیث را بخاطر داشته باشید: شخصی خدمت معصوم می رسد و می گوید من شیعه شما می باشم و حضرت می فرمایند اگر به راستی شیعه می باشی برو برای خودت پوستی از فقر و بلا فراهم کن زیرا مقدر آنکه در جهان قامت برای عدالتخواهی آراسته سازد، همین است. جداً هم چنین است و می توان آقای احمدینژاد را ابوذر علی نامید.
متن گفتوگوی مکتوب با استاد رحیمپور در ادامه آمده است:
چرا هر گاه احمدی نژاد بر مغرب زمین می تازد مثلاً حقوق بشر در غرب را به چالش می کشد یا به مولودش -اسرائیل- حمله می کند، برخی در داخل اورا تحقیر و توبیخ می کنند.
مستحضر باشید که 30 سال پیش هم هنگامی که شهید رجایی به سازمان ملل رفت، سرآغاز برای نشان دادن چهره واقعی این سازمان و شبهات گمراه کننده مدافع حقوق بشرش، پاهای خود را از جوراب بیرون آورد و روی میز گذاشت و گفت: از سازمان می خواهم بگوید چرا این پاها این چنین شده است! و شخصی برای اولین بار سازمان ملل را افشا و رسوا کرد. لیکن مجاهدین خلق(منافقین)، همانها که با ترور عزیزانی چون رجایی آشکار شدند، در همه جا نشر می دادند که چنین حرکتی از رییسجمهوری، باعث تحقیر کشور بزرگ ایران است. چرا که ضربه رجایی آنچنان مؤثر افتاده بود که همه نیروهایشان را مأمور کرده بودند صورت مسئله را از ذهن ها بزدایند و اگر می خواهید تأثیر شورا را دریابید، به عکس العمل استعمار و استثمار و گفتار و کردار عمال و همفکران دشمن در کشور بنگرید.
در مورد احمدینژاد می گویند که او متمایل به انجمن حجتیه است، چون نام حضرت صاحب الامر علیه السلام را زیاد بر زبان می آورد و سعی در طرح مباحث موعود آخرالزمان و مهدویت می کند. حضرت عالی که سالها انجمن را رصد کرده اید و شاخصه های انجمنی ها را خوب می شناسید، چه قضاوتی دارید؟
اولاً، شیعه موظف است همیشه آماده ظهور آخرین پیشوای معصوم خود باشد و مؤمنان باید همیشه دعای فرج بخوانند. با این فرق که شیعه علوی مدام چون سربازی به آب و آتش می زند تا زمینه را برای ظهور حضرتش آماده سازد، همان گونه که یک میزبان باشعور تا میتواند برای میهمان خود وسایل پذیرایی بیشتر را تهیه میکند. در این صورت اگر احمدینژاد با ظلم و کفر مبارزه می کند، زمینه ظهور حضرت را فراهم می کند اما اگر میخواهد با اشک و آه و سور چرانیها و چراغانی و سرود و موسیقی امام را جذب کند و به یاری مستمندان بکشاند و هر گاه درد دل دارد، بجای فریاد به ظالمان، می رود شکایت نامه اش را به ضمیمه مقداری پول در چاه جمکران می ریزد، حق با آقایی است که می گوید چرا احمدینژاد دائم متبرک به ذکر امام قائم به سیف می باشد.
ثانیاً، من خود را موظف دانسته که پیرامون انجمن حجتیه تحلیل مفصلی بنویسم و مردم را آگاه سازم که: انجمن حجتیه تا سال 42، که متدینین کوچکترین حرکت سیاسی نداشتند، بهترین انجمن بود و تا سال 56 هم با مجوز بسیاری از مراجع به کار خود ادامه می داد، سال 56 پس از فاجعه میدان ژاله فرمان داد دیگر سکوت جایز نیست، به صف مردم بپیوندید. و فروردین سال 58 هم حکم صادر که همه انجمنی ها به جمهوری اسلامی رای بدهند. پس از رسمیت جمهوری اسلامی هم در شرایطی که پیری 90 ساله و بازنشسته بود، نامه داد که شیعه به فرمان یازدهمین پیشوای خود موظف است از مراجع خود اطاعت و تقلید کنند و بنابراین همگان موظف به اطاعت از فقیه اعظم و امام انقلاب، مرجع عالیقدر امام خمینی می باشند. سال 62 چون بوسیله اعلامیه، امام دریافت که مدیریت بعدی انجمن، که عضو انجمن فلسفه فرح بود، از فرمان امام سرکشی می کند، حکم تعطیلی همه شعبات انجمن را صادر کرد. لذا اکنون انجمن حجتیه ای وجود ندارد که به خوب و بد آن بپردازیم و بگوییم چه کسی انجمنی می باشد و چه کسی نیست. [لازم به ذکر است که استاد حاج حیدر رحیم پور نقدها و ضعف های انجمن دردوره های تشکیل و فعالیتش را در تحلیل مذکور نوشته اند که گام سوم هم منتظر چاپ آن است.[
دکتر احمدینژاد چه کارهایی کرد که اگر دیگران بودند، نمی توانستند بکنند؟
دکتر احمدینژاد موفق تر از شهید رجایی بود و کار را جهانی کرد که احدی به جز امام و رهبر انقلاب نکرده بود.
چه کارهایی مانده است و باید انجام دهد؟
البته وقتی مشکلاتمان را با خارج حل کنیم رفع مشکلات داخلی آسان است و رهبر هم بر همین عقیده اند تا مشکلات با بیگانکان حل نشود نباید کارهای تحریک کننده ای در کشور انجام داد.
تفاوت احمدینژاد با دیگر اصول گرایان چیست؟ چرا خیلی از اصولگرایان جلوی او موضع دارند؟
همان تفاوت حسین بی علی با ابن عباس (پسر عمویِ محدثِ قاریِ قرآن و صحابی بزرگ و اصولگرا). هنگامی که حسین(ع) عازم کوفه شد، آن بزرگ مردِ حکیم سیاسی اصولگرا، جلویش را گرفت و حکم صادر کرد که رفتن تو به کوفه حرام است و اگر می خواهی خود را بکشی برو، چرا زن و فرزند را می بری؟ حسین رفت و مکتب پایدار ماند. فرزندان عاقل ابن عباس سلسله بنی عباس را آفریدند و 6 امام تندرو! را شهید ساختند -از امام ششم تا امام یازدهم- آری! به قول دکتر شریعتی درگیری شیعه صفوی و شیعه علوی همیشگی است.
آیا دعوای دوم خردادی ها با دکتر احمدینژاد از جنس دعوای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی است؟
ابداً و هرگز! آنها هر دو صد در صد ملی و جان نثار مردم بودند و اختلافات را عوامِ سیاسی بودن مردم و فتنه های دشمن آفرید؛ آنها هر دو بیگانه ستیز بودند، لیکن رغبت دوم خردادیها به ساختار جمهوری لیبرالیزم بیشتر از جمهوری اسلامی می باشد، تا بتوانند با فرماندهی ولی فقیه مخالفت می کنند زیرا خط دهندگانشان می دانند با فرماندهی ولی فقیه و روی کار آمدن رییسجمهور پیرو ولایت فقیه، ایران در ظرف 4 سال صد در صد موفق به تکمیل دستگاه هستهای خود می شود و موشک 3 هزارکیلومتری می سازد. (اما) با وجود ریاست مردی آرام و مصلحت جو، می شود 2 ساله، تأسیسات هستهای کشور را تعطیل کرد. همان طور که همه را نابود کردند و حتی در دانشگاه های خود از تدریس این رشته خودداری کردند. نه! اختلاف مصدق و کاشانی درون گروهی بود و آنها هر دو دشمن بیگانه بودند، لیکن تمایل دوم خردادیها به سیاستگزاری های غرب قابل انکار نیست.
بعضی می گویند احمدینژاد «گوش به حرف نکن» است این یک انگ است یا واقعیت؟ حسن است یا عیب؟
انتقاد برخی هم به احمدینژاد این است که میگویند احمدینژاد صاحب نظر نیست و گوش به فرمان رهبر و مطیع بی چون و چرای رهبر است و شما با آنکه می گویید گوش به حرف کسی نمی دهد، بپرسید آیا به جز احمدینژاد کدام رئیس جمهور بود که در برنامه ریزیهای اقتصادی خود، از همه بزرگان رشته برای اظهار نظر و نقد و انتقاد دعوت کند و چرا وقتی خواست در آن مجلس شرکت نکردند؟!
می گویند احمدینژاد قانون گریز است. آیا حذف سازمان برنامه و بودجه قانون گریزی است؟
ما 2 گونه قانون داریم یکی قوانین الهی که امام انقلاب فرمود هر چه بر خلاف شرع باشد، بر خلاف قانون هم می باشد، زیرا مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. یکی هم قوانین اجق وجقی که دشمنان رند و دوستان ساده دل بر پایه مصلحت وضع کرده اند و به شکم انقلاب ما چپانده اند. حال اگر احمدینژاد از قوانین الهی می گریزد، خطاکار است، لیکن اگر از قوانین دست و پاگیری که کشور را فلج می کند، می گریزد، مقلد امام و رهبر است.
قبل از احمدی نژاد راستی ها به چپی ها می گفتند بی دین و چپی ها به راستی ها می گفتند انحصار طلب و دیکتاتور؛ با این همه اختلاف چرا چپ و راست علیه او متحد شده اند؟
اگر درسهایی را که در کلاسهای 12 سال پیش گفته بودم، به خاطر داشتید، این سؤال را نمی کردید، زیرا من مکرر گفته ام چپ و راست 2 شاخه فلاخنی می باشند که دسته آن در کف سنگ پران می باشد و 2 شریک اقتصادی اند که در 2 دفتر کار به رقابت می پردازند. ظریف ترش آنکه رهبر فعلی در 22 سالگی آنگاه که کوکاکولا و پپسی به جان هم افتاده بودند، فرمود بیهوده به سر و کله یکدیگر نزنید پول هر دو شیشه به یک جیب می رود. دلیل آشکار هم اینکه پس از انتخاب احمدینژاد، 2 شاخه فلاخن در هم تافتند و اینک چماقی گشته اند که بر سر عدالتخواهی می خورد، زیرا احمدینژاد بی پروا تا توانست دزدیهای 30 ساله گذشته رابه صندوق بیت المال برگرداند. خدا پدر اینها را بیامرزد که چون امیر عدالتخواهان فرقش را نشکافتند و بخاطر خود او را بر منبر ها لعن نمی کنند.
چرا مهندس میرحسین موسوی که بحث عدالت را طرح کرده است مانند دکتر احمدینژاد این دعوا را پی نمی گیرد؟ چرا جنس دعواهایش از جنس دعواهای آقای خاتمی است نه از جنس دعواهای امام یا احمدینژاد؟
آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی هم اندیشه می باشند و اندیشه های بنیادی هیچکدامشان با طرز تفکر احمدینژاد یکسان نیست. عدالتخواهی هم کار هر کس- هر کس نیست، زیرا هردوی این دو بزرگوار پیش از احمدینژاد رئیس دولت بودند و مزه عدالتخواهیاشان را مردم چشیده اند!
مهندس میر حسین موسوی می گویند: مدیران میانی ما حاضرند با همه کار کنند. حضرت عالی بارها تأکید کرده اید لایه های میانی در ادارات یا مهره راستیهایند یا عنصر چپیها و اختیار دست احمدینژاد نیست لذا فساد اداری هنوز اصلاح نشده است. آیا این تاکید آقای مهندس موسوی نظر شما را عوض نمی کند؟ چرا؟
البته که اکثریت مدیران میانی شما می توانند با 180 درجه چرخش هم با راستی ها کار کنند و هم با چپی ها! لیکن آنجا که خواسته باشند با عدالتخواهی همکاری کنند، بر می خروشند! من این را شهادت می دهم که مردم در دوره احمدینژاد رنج بیشتری از ادارات کشیدند و هر که عدالتخواه تر بود، بیشتر. زیرا پشت میز ها یا راستی اند یعنی روی شاخه سمت راست فلاخن نشسته و یا چپی اند یعنی شاخه سمت چپ فلاخن را گرفته اند، و این هر دو دشمن خونی عداالتخوهان می باشند و آقای مهندس موسوی پیشتر مسئولیت داشته اند.
بعضی می گویند سیاست خارجی دکتر احمدینژاد فاجعه است و بعضی می گویند افتخار، حضرت عالی چه نظری دارید؟
هر دو درست می گویند زیرا براستی برای برخی فاجعه بود و برای برخی افتخار. این را که سیاست احمدینژاد چگونه بوده است، از رهبر انقلا ب باید شنید
منبع:رجانیوز