1ـ مظلومیت تاریخی زن که با ظهور اسلام، آموزههای زندگیبخش آن و اقدامات حمایتگرانه رسول خدا(ص) رو به سوی دگرگونی و بهبود میرفت، متأسفانه با رحلت آن حضرت و خانهنشینی اهل بیت علیهمالسلام تداوم یافت و آرا و نظریههای تحقیرکننده زن در قالب حدیث و نقل، توسط جاعلان و حدیثپردازان نشر یافت.
اهل بیت علیهمالسلام و عالمان روشنضمیر در طول تاریخ از حقوق انسانی زن دفاع کردند ولی هجمه و یورش ستمگرانه منحرفان چنان فراگیر و گسترده بود که بر دفاع رهبران دینی غلبه یافت و زن همچنان تحقیرشده و مظلوم باقی ماند.
2ـ در عصر اخیر، زن مسلمان از دو سو مورد ستم واقع شد. از یک سو، متحجران خشونتطلب حضور اجتماعی زن را خلاف شرع قلمداد میکردند و خواهان خانهنشینی کامل زن بودند؛ از دیگر سو، مدعیان دفاع از آزادی و برابری زن، او را به حضور بیباکانه و پردهدرانه دعوت میکردند، چنان که نفی قید و بندهای حیا، عفت و دینداری را برای به دست آوردن آزادی و برابری لازم شمردند! این دو باور و پنداشت متأسفانه مانند دو لبه قیچی، در عین ناهمگونی ظاهری، در دور کردن زنان از اسلام و دینداری و معنویت، متحد و همداستان بودند.
پیش از انقلاب، رژیم ستمشاهی در ایران پرچم دفاع از حقوق و آزادی زنان را برافراشته، کشف حجاب و نفی حیا، عفت و دینداری را اولین اقدام برای رساندن زنان به حقوق خود قرار داد. برخی دینمداران که تصوّر درستی از دین و ارزشهای دینی نداشتند نیز در جهت مقابل، زنان را به پردهنشینی و دوری از حضور اجتماعی دعوت کرده، آنان را شایسته تصدی مسئولیت، مشاوره دادن، انتخاب کردن و انتخاب شدن نمیدانستند.
در این اوضاع امام خمینی(قدسسره) پرچم انقلابی را برافراشت که در صدد برپایی قسط و عدل و زدودن ستم از همه اقشار از جمله نفی ستم بر قشر زن بود. افکار ناب، استوار، منطقی و روشنگر امام در همه زمینهها از جمله در مورد حقوق و شخصیت زن چنان جذاب بود که همه اقشار از جمله زنان بدان جلب شدند و در صحنههای جهاد و مبارزه و تظاهرات میلیونی علیه رژیم شرکت کردند، نیز با حضور خود دست رد به سینه فرهنگ جاهلی طاغوت و افکار متحجران زدند.
3ـ دستیابی بر حقوق زنان از برنامههای مهم امام و انقلاب پس از پیروزی بود. ابتدا این مهم در مجلس خبرگان قانون اساسی جلوه نمود.
اصل بیستم قانون اساسی چنین تصویب شد:
«همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.»
قانون اساسی توسط خبرگانی تصویب شد که بسیاری از آنان شاگردان و پرورشیافتگان محضر و مکتب امام بودند، به همین جهت افکار تحجرگرایانه یا غربنمایانه نتوانست در آن مجلس جایگاهی بیابد و کاری از پیش ببرد.
به عنوان نمونه هنگام تصویب اصل 115 مربوط به شرایط ریاستجمهوری به عنوان دومین مقام رسمی کشور ـ بعد از رهبری ـ بعضی از خبرگان معتقد بودند که باید تصریح شود رئیسجمهوری از مردان انتخاب گردد. در مقابل عدهای دیگر این قید را لازم نمیدانستند و تصدی این پست توسط زنان از نظر آنان اشکال شرعی نداشت. خانم منیره گرجی تنها نماینده زن مجلس خبرگان استدلال کرد که منصب ریاستجمهوری با وجود ولی فقیه در رأس هرم حکومت، امامت محسوب نمیشود تا برای زنان ممنوع باشد. در نهایت در آن جلسه ابتدا اصل مذکور بدون تصریح بر این قید به صورت زیر تصویب شد:
«رئیسجمهور باید ایرانیالاصل، تابع ایران، دارای مذهب رسمی کشور و مروّج آن، مؤمن به مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا باشد.(1)»
گرچه در مشروح مذاکرات از مخالفت با حذف قید «بودن از مردان» چیزی ثبت نشده ولی ظاهرا مورد اعتراض بعضی از نمایندگان واقع شد به طوری که یکی از خبرگان در حال خروج از آن جلسه معترضانه میگوید: معلوم میشود این مجلس احکام مسلّم اسلام را هم قبول ندارد.(2)
ظاهرا به خاطر همین مخالفتها در تصویب نهایی در جلسه عصر همان روز اصل مذکور به صورت زیر به تصویب نهایی میرسد:
«رئیسجمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانیالاصل، تابع ایران، مدیر، مدبّر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.(3)»
4ـ تصویب اصل 115 به صورت بالا نشان از پیشرفت چشمگیر افکار ناب و روشنگر امام در برابر دیگر نظریات دارد. اما در همان زمان بزرگانی به نمایندگان محترم مجلس خبرگان رهنمود علمی میدهند که از نظر اسلام ورود زنان به عنوان نماینده به مجلس شورای اسلامی مشروعیت ندارد زیرا یا نمایندگی از باب ولایت است که آنان ولایت ندارند یا از باب مشورت که اخبار نهیکننده از مشورت با زنان در امور سیاسی ـ ولایی آنان را شایسته این منصب نمیشمارد.(4) در چنین فضایی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی حتی در مورد منصب ریاستجمهوری بر ممنوع بودن تصدی آن توسط زنان اتفاق نمیکنند و با آوردن واژه «رجال مذهبی و سیاسی» مطلب را اجمالاً مطرح میکنند و دفتر بحث در این مورد را باز نگه میدارند تا در آینده با بحثهای عمیقتر نظری و پیدا شدن زمینههای اجتماعی، بتوان تکلیف آن را روشن کرد. شهید بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان پس از تدوین این قانون میگوید:
«در اینکه خانمها میتوانند رئیسجمهور باشند یا خیر، در میان فقها، چه در میان مراجع و چه در میان فقیهان مجلس خبرگان، نظر یکسانی وجود نداشت. عدهای آن را منطبق با موازین اسلام میدانستند و عدهای نمیدانستند. قانون اساسی ناچار بود مطابق با رأی اکثریت دو سوم کل نمایندگان، که تقریبا به صورت معدل نمایشگر رأی اکثریت دو سوم مردم ما باشند، تنظیم شود تا پشتوانه اسلامی و اعتقادی و دینی آن محکم باشد و چون رأی نیاورد، متن به صورتی تنظیم شد که ان شاءاللّه در آینده اگر این بینشی که میتواند گستردهتر شود حمایت دو سوم مردم را به دست آورَد، آن وقت راه برای این منظور هموار شود. دقت بفرمایید خواهران! شما میدانید که عملاً و برای مدت طولانی، جامعه ما وقتی میخواهد رأی بدهد و انتخاب بکند، به آن مرحلهای که خواهری برای تصدی این گونه سمتها فرصت و رأی کافی را به دست بیاورد نمیرسد. این مسئلهای است که از نظر زمان با آن روبهرو خواهیم بود. این بود که اصل به این صورت تنظیم شد. ابتدا اصل را طوری تنظیم کرده بودند که صریحا میخواست بگوید از نظر اسلامی بانوان نمیتوانند رئیسجمهوری شوند که این رأی نیاورد، چون آرای مخالف حتی از فقهای حاضر در جلسه زیاد بود. بنابراین به این صورت در آمد که قانون اساسی به بنبست کشیده نشود ولی معلوم باشد که این مسئله در روند زمان باید همچنان مورد توجه قرار بگیرد و همه خواهران و برادران به این اهمیت بدهید که قانون اساسی شما قانونی باشد که لااقل از طرف دو سوم مردمتان مورد حمایت قرار گرفته باشد. این خیلی مهمتر است.
این مطلب را کمی توضیح میدهم. سنت، بیانگر قرآن است. سنت، باطلکننده قرآن نیست ولی بیانگر قرآن است. در قرآن کریم آیهای که با صراحت امکان ریاستجمهوری یک زن را نفی کند نداریم. به همین دلیل برخی از صاحبنظران فقیه در مجلس هم این مطلب را نمیپذیرفتند. چند روایت داریم که مفاد آنها فرمانروایی و زمامداری را از زن سلب میکند. منتها این روایات ضد قرآن نیست تا یکباره در باره آنها تصمیم بگیرند و بگویند آنها را کنار بگذاریم. در قرآن این مسئله نه نفی و نه اثبات میشود، یعنی نه در قرآن آیهای هست که با صراحت و دلالت کافی بگوید که زن نمیتواند زمامدار باشد و نه در قرآن آیهای هست که با صراحت بگوید زن میتواند زمامدار باشد. اگر در قرآن آیه صریحی داشتیم که میگفت و تصریح میکرد که زن میتواند زمامدار باشد، آن وقت احادیث از اعتبار میافتاد. حدیث مخالف قرآن، اعتباری ندارد. ولی وقتی در باره مسئلهای در قرآن با صراحت بحثی نمیشود آن وقت نوبت به روشنگریِ سنّت میرسد.
دقت بفرمایید! ما میگوییم در جامعه زن و مرد وجود دارد. مسلّما، و نه منحصرا، مرد میتواند این سمت را بپذیرد. برای پذیرش او نه در کتاب منعی هست و نه در سنت. به این ترتیب قدر مسلّم این است که مرد میتواند این کار را بکند. آنچه در آن سؤال هست این است که آیا زن مسلمان هم میتواند رئیسجمهور باشد یا خیر؟ چرا این سؤال وجود دارد؟ به دلیل این روایات. قرآن نفیکننده آن نیست. در قرآن نسبت به این قسمت، نه راجع به مرد و نه راجع به زن، نصّی وجود ندارد. در باره نفی زمامداری مرد مطلبی نیست و بنابراین تکلیف مرد روشن میشود. اما راجع به زن، چون بعضی از روایات هست، یک سؤال و یک ابهام به وجود میآید که باید آن را فقیهانه روشن کرد نه با احساسات، که ان شاءاللّه در آینده برای شورای فقها مسئله حل میشود. برای خود من دلایلی که در روایات آورده میشود که زن نمیتواند زمامدار و رئیسجمهور باشد کافی نیست و هیچ وقت هم کافی نبوده است. از ابتدا که در این مسئله به صورت بررسی اجتهادی تحقیق کردم، دلایل برایم غیر کافی بوده است، ولی تا این نظر به صورت گسترده مورد قبول تحقیقیِ دو سوم آرای ملت و فقهای ملت در نیاید و مورد قبول قرار نگیرد برای آن شتابزدگی نکنید.
بنابراین عرض من این است که قانون اساسی فعلی آن قدرِ مسلّم را گفته است، یعنی رجال مذهبی میتوانند زمامدار باشند و فعلاً راجع به زنان مسئله را مسکوت گذاشته تا وقتی که زمینه فقاهتی گسترده آن به صورت روشن آماده شود. در آن موقع میتوان این را مطرح کرد و به تصویب رساند و به آن مرحله رسید.»(5)
5ـ انقلاب اسلامی بسیاری از حقوق فراموششده زنان را بدانان برگرداند به طوری که حتی اوایل انقلاب جایگاه اجتماعی زنان و بهبودی که در وضعیت حقوقی ـ اجتماعی آنان ایجاد شده نیز در فکر و ذهن دینداران و جامعه دینی حاصل گشته بود، برای همه حیرتزا بود. شهید هاشمینژاد از نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در یکی از نطقهای خود در آن مجلس اظهار داشت:
«تردیدی نیست که انقلاب ما یکی از اثرات عمیقی که در سراسر زندگی ملت باقی گذاشت در رابطه با زن در جامعه ما بود. ما هنوز یادمان نرفته است که دو سال یا سه سال قبل حقوق مسلّم شرعی که زنان بافضیلت و باتقوا و مسلمان و متعهدمان در این مملکت وجود داشت، بعضی از افرادی در این کشور بودند که از دادن چنین حقوق و امتیازی که حق مسلّم آنها بود، از دادن آن حقوق برای خواهرانمان امتناع ورزیدند، ولی این انقلاب آن چنان توانست راه را برای استفاده خواهران جهت رسیدن به حقوق مشروعشان باز کند که در مرحلهای قرار گرفتهاند که برای ما در گذشته قابل تصور نبود.»(6)
6ـ تعالی و رشد جایگاه زنان در انقلاب اسلامی، برخاسته از دو عامل بود:
اوّل ـ افکار روشن، ناب و دور از تحجر و التقاط امام(قدسسره)؛
دوم ـ کوشش پیگیر زنان که با کسب تواناییهای علمی، فکری، سیاسی و فرهنگی توانستند در عین حفظ عفت، دینداری و کرامت خویش، نقش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را نیز به خوبی انجام دهند، چنان که شایستگی خود را برای همسان، همرزم و همدوش بودن با مردان به اثبات برسانند. امروز نیز زنان جامعه باید با کسب تواناییهای لازم و با حضور موفق و توانمند، زمینههای ترقی و تعالی را فراهم کنند.
اگر حضور زنان در صحنههای مختلف سیاسی، علمی، فرهنگی و اجتماعی، همراه با موفقیت باشد، به طور طبیعی با اقبال و پذیرش عمومی روبهرو میگردد، در غیر این صورت زمینههای مناسب به وجود آمده از آنان گرفته خواهد شد و عرصه بر آنها تنگ خواهد گشت.
7ـ در نیم قرن اخیر، خرداد ماه برای مردم ایران ماه حماسه، جهاد، مبارزه، حضور و پیروزی بوده است. در نیمه خرداد 42 پس از سخنرانی حماسی و کوبنده امام علیه دستگاه حاکمه پهلوی و دستگیری ایشان، مردم مسلمان و مؤمن در حمایت از رهبر و مرجع خویش و اعتراض به دستگیری ایشان، به خیابانها ریختند، سپس اولین درگیری وسیع، جدی و شدید بین ملت و رژیم ستمشاهی شکل گرفت که گرچه با سرکوب خونین پایان یافت، ولی طلیعه انقلابی عظیم و پیروزی شگرف گشت.
عروج بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران در چهاردهم خرداد 1368 اتفاق عظیم دیگری بود که نیمه خرداد را برای همیشه ایام اندوه و غم ساخت.
اما در دوم خرداد سال 1376 انتخاباتی عظیم توسط ملت ایران صورت گرفت که رهبر معظم انقلاب از آن به «حماسه» تعبیر کرد. در این حرکت حماسی و دشمنخردکن، مردم ایران با حضور 30 میلیونی در هفتمین انتخابات ریاستجمهوری، علاقهمندی و پشتیبانی قاطع و کمنظیر خود را از جمهوری اسلامی به منصه ظهور گذاشت و امیدهای واهی دشمنان را به یأس و دلمردگی بدل ساخت. زنان نیز با حضور گسترده خود در ساختن این حماسه نقش آشکار داشتند.
8ـ اینک در آستانه 27 خرداد سال 84، چشمانتظار خلق حماسهای دیگر توسط مردم ایران هستیم. چشمان منتظر میلیونها امیدوار به نظام جمهوری اسلامی به حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی بسته شده تا با حضور حماسی خود بار دیگر یأس و دلمردگی را بر دلهای ناکام دشمنان فرو ریزند و روشنایی چشم دوستان گردند. در این میان حضور چشمگیر زنان و جوانان همچنان میتواند آفریننده دوم خرداد دیگری باشد.
9ـ یادآوری تأکیدهای مکرر امام راحل مبنی بر ضرورت شرکت همه اقشار از جمله زنان در انتخابات، در این گفتار مناسب است. برخی از قسمتهای بیانات ایشان به شرح زیر است:
«وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، چه انتخاب رئیسجمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین رهبری یا شورای رهبری در صحنه باشند.»(7)
«روز سرنوشتسازی است، میخواهید زمام کشور را به یک کسی بدهید که مؤثر در مقدرات کشور شما باشد. سهلانگاری نکنید و به پای صندوقهای رأی بروید و با هم اجتماع کنید و کسی که لایق برای این مقام است [انتخاب کنید.].»(8)
«فردا [روز رأیگیری] همه ملت بیاستثنا به پای صندوقها بروند، بیاعتنایی نکنند به یک مطلبی که کشور آنها به آن احتیاج دارد، سرنوشت ملت و اسلام به آن بسته [است.] ... تا اینکه ان شاءاللّه یک رأی کافی تحقق پیدا کند و ما سرشکسته نشویم و به اینکه ملت اعتنایی به این مسائل ندارد، اعتنایی به سرنوشت خودش و سرنوشت اسلام ندارد.»(9)
امام میافزایند:
«برای هر فردی از افراد این ملت تکلیف است که حفظ کند اسلام را. ... در قضیه رئیسجمهور، تعیین رئیسجمهور، یکی از چیزهایی است که بر همه مسلمانهای ایران، بر همه مکلفهای ایران واجب است که بر این امر دخالت داشته باشند. اگر دخالت نکنند و یک صدمهای به اسلام برسد، هر یک یک ما در محکمه عدل الهی مسئول هستیم.»(10)
«تکلیفی که به همه ملت متوجه است، به زن و مرد و آن کسی که به حد رأی دادن قانونی رسیده، واجب است که در پای صندوقهای تعیین رئیسجمهور حاضر بشوند و رأی بدهند.»(11)
هم او فرمود:
«زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است که بحمداللّه امروز در ایران جاری است.»(12)
«همان طور که بارها گفتهام مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیّم ندارند و هیچ فرد یا گروه و دستهای حق تحمیل فرد یا افرادی را به مردم ندارند. جامعه اسلامی ایران که با درایت و رشد سیاسی خود جمهوری اسلامی و ارزشهای والای آن و حاکمیت قوانین خدا را پذیرفتهاند و به این بیعت و این پیمان بزرگ وفادار ماندهاند، مسلّم قدرت تشخیص و انتخاب کاندیدای اصلح را دارند. البته مشورت در کارها از دستورات اسلامی است و مردم با متعهدین و معتمدین خویش مشورت مینمایند و افراد و گروهها و روحانیون در حد تذکرات قبلی در حوزه خود میتوانند کاندیدا معرفی نمایند، ولی هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند.»(13)
پینوشتها: ــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج3، ص1772.
2 ـ همان.
3 ـ اصل 115 قانون اساسی.
4 ـ ر.ک، رساله بدیعه، محمدحسین حسینی طهرانی، ص217 ـ 215.
5 ـ مبانی نظری قانون اساسی، شهید دکتر بهشتی، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی، ص36 ـ 33.
6 ـ مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج3، ص1815.
7 ـ وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام.
8 ـ صحیفه نور، ج11، ص85.
9 ـ همان، ص248.
10 ـ همان، ج15، ص60 ـ 58.
11 ـ همان، ص67.
12 ـ همان، ج18، ص263.
13 ـ همان، ج20، ص193.
احمد حیدری
منبع تبیان زنجان