1. از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، رفتار انتخاباتی پدیدهای گروهی است که حکایتگر نوعی عمل سیاسی است. این رفتار خاستگاه خانوادگی داشته و به صورت ارثی از فردی به فردی و نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود، اما از دیدگاه جامعهشناسی، این پدیدهها و رفتارها ناشی از عضویت و تعاملات گروهی و ساختی، و تأثیر شرایط اجتماعی بر کارکردهای متعین قدرت است و الگوهای آن از این زاویه تبیین میشود.
بر پایه این نگاه جامعه شناختی به رفتار سیاسی میتوان آن را از زاویه روابط حزبی، مشارکت و نگرش جمعی و رابطهیابی طبقه و پایگاه با دولت و قدرت سیاسی دنبال کرد.
2. روابط حزبی مبین گرایشها و رفتارهای سیاسی خاص در عصر حاضر است که خود در 3 قالب میل به انتخابات، حضور در صحنه انتخابات و هویتیابی حزبی نمایان میشود و از نگرشها و رفتارهای اجتماعی ـ سیاسی خاص پرده بر میگیرد.به این ترتیب، متغیرهای مربوط به روابط حزبی، عموما شاخص اجتماعی شرایط سیاسی نظام جامعه هستند و متغیرهای معرف مشارکت سیاسی از فرایند تبدیل دیدگاههای نگرشی به رفتارهای سیاسی حکایت میکنند و در نهایت تبیین ابعاد سیاسی طبقات و پایگاههای اجتماعی، از سطحی کلانتر به نظام جامعه مینگرد.
3. انتخابات سیاسی از منظر خاستگاههای اجتماعی آن، متضمن رفتار رأی دهندگان در عرصه همه پرسی، برای تعیین عوامل و کارگزاران تصمیمگیریهای سیاسی است که در متن مناسبات گروهی رخ میدهد؛ البته از تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حقوق نیز فارغ نیست و با ویژگیهای روانی و شخصیتی اعضای جامعه نیز گره خورده است.
4. از منظر روانشناسی اجتماعی، مهمترین متغیر تبیین کننده رأی سیاست افراد، در بستگی حزبی رأی دهندگان خلاصه میشود. در این نگرش، رأی دهنده به همبستگی و پیوند حزبی خود رأی میدهد؛ بنابراین، وابستگی به احزاب، باز تاب پیوند و علاقه عاطفی و احساسی است که غالبا از سوی خانواده و محیط به فرد القا میشود، از این رو وابستگی حزبی عامل تعیین رفتار ثابت انتخاباتی در طول زمان بوده و در سوابق خانوادگی ریشه دارد که با گذر زمان و افزایش سن فرد، این گرایش در او تقویت و تثبیت میشود.
5. پدیده انتخابات سیاسی از دیدگاه مبادله اقتصادی، بر الگوهای عقلانی رفتاری و عمل انتخاب سیاسی امروز، تابع آزادی اراده و اختیار انسانی استوار است. از این دیدگاه، رأی دهندگان غالبا به طرحها، عقاید و برنامههای نامزدها و احزاب توجه دارند و به شکلی معقول دست به انتخاب زده و برنامههایی را انتخاب میکنند که بیشترین منافع را برایشان در بر داشته باشد؛ یعنی رفتار انتخاباتی با محاسبه عقلانی سود و زیان صورت میگیرد و رأی دهنده در صورت احساس زیان یا غُبن از انتخاب، معامله سیاسی خود را فسخ میکند و با احساس عدم مطلوبیت منتخب یا منتخبین خود، برای دور بعدی آنان را بر نمیگزیند.
6. اما از دیدگاه جامعهشناسی، متغیرهایی از قبیل سن، جنس، محیط خانوادگی، گروه همسالان، طبقه، نژاد، قومیت، ملیّت، تبلیغات، شرایط تاریخی، فرهنگی، جمعیتی و شرایط اکولوژیک جامعه بر رفتار انتخاباتی امروز تأثیرگذار هستند؛ در واقع مطالعه این متغیرها در قالب ساختهای اجتماعی است که معرف انگیزشهای اجتماعی رأی دهندگان، در جهتگیریهای سیاسی و بروز رفتار انتخاباتی آنان میشود.در بین متغیرهای انتخاباتی، متغیر طبقه، یکی از تعیین کنندهترین عوامل مؤثر بر رفتار انتخاباتی است و ادعا شده که اساس نظام حزبی و از جمله رفتار انتخاباتی بر شکاف طبقاتی استوار است و تمام مسائل دیگر حاشیهای هستند) طبقات متوسط بالا و پایین بالا عمدتا به احزاب محافظه کار و طبقات متوسط پایین و پایین پایین به احزاب تندرو تمایل دارند).
تقسیم بندی شمال و جنوب نیز بیشتر به شکاف میان طبقات بالا و متوسط مربوط میشود.
7. تغییر ساختار اجتماعی نظام انتخاباتی و تحول گروهبندیهای طبقاتی، بر اثر افزایش سطح سواد و رفاه و تبلیغات رسانهها و تردیدهای به وجود آمده در خصوص کارآییهای متنوع احزاب در رابطه با مقتضیات اجتماعی، اقتصادی، سیاست منطقهای، ملی و بین المللی بر ترجیح ارزشی و گرایش در انتخابات میافزاید و راهبردهایی را برای فرد به وجود میآورد که رفتارهای انتخاباتی متنوعی از قبیل عدم حضور در انتخابات، حضور و ارائه رأی سفید یا حضور مفید در صحنه؟؟؟؟ را به دنبال خواهد داشت.
8. در نتیجه اگر، دیدگاههای سه گانه مذکور را مکمل هم بدانیم؛ در این صورت رفتار انتخابات سیاسی تابع انگیزههای عقلایی، ارادی درونی و بیرونی خواهد بود؛ از این منظر، انتخابات فرایندی است که از مقتضیات زمان و مکان و ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأثیر و تأثر داشته و از سه سطح خرد، میانه و کلان در رفتارهای سیاسی جامعه نسبت به گرایشهای انتخاباتی حکایت میکند.
فرید مفیدی تبیان زنجان