چه می شود روزی برسد که بساط منکران همه جمع شود و در مغازه های فریب فروشی شان تخته شود و غربت ما تمام شود و ما همراه رهبر عزیزمان و همگام همین دکتر مهربان و خوب و شجاع دکتر احمدی نژاد و یارانش و مومنان و شهیدان به سپاه دلدادگان شما بپیوندیم و تحت فرمان شما باشیم و مستقیما ...مستقیما از شما دستور بگیریم ؟
چه می شود روزی برسد که کانالهای تلویزیون و ماهواره ها تصویر زیبای شما را از کنار خانه ی کعبه به دل اهل جهان مخابره کنند ؟چه می شود روزی برسد که جلوی گیشه های روزنامه فروشی ها ومجله ها ...در نمایشگاههای کتاب فقط و فقط یاد و نام و تصویر زیبای شما جلوه گری کند و دلبری کند ؟
وقتی رفتن یک مرد خدایی می تواند این همه دل را در سراسر جهان متوجه خود کند . چه میشود از اثر حضور شما عقول بشری رشد کند و برای آمدن شما به خداوند متوسل شود ؟
چه می شود ما هم بفهمیم که بزرگترین دردمان درد فراق شماست و بزرگترین خسران زندگی مان آشنا نبودن با محبت شما و بزرگترین دعایمان دعا برای فرج شماو بزرگترین عمل صالح مان یاری شما با جهاد در راه خداو گذشتن از خود و دوری از گناه است ؟
چه می شود روزی برسد هر کانالی را که می گیریم از شما بگویند که امروز چه کردید و کجا رفتید وچه فرمودید و چقدر دل شکار کردید و با خود به دایره عشق الهی بردید؟
چه می شود اگر همه ی اس ام اس ها درباره شما باشد ؟
نقل همه ی محافل و مجالس زیبایی شجاعت وتدبیر ومدیریت شما باشد ؟همه سخنان شما را بشنوند و درباره امر و فرمان شما با هم صحبت کنند ؟
وآن خبر... آن خبر بزرگ... و آن تنها خبر بزرگ... که شایسته ی شنیدن و گفتن است فقط شما باشید و بس !
چه می شود دست از بازیهای کودکانه مقام پرستی هایمان برداریم و فقط به خاطر جهاد در راه حق و انجام وظیفه ای که از درک غربت و تنهایی شما بر دوش خود احساس می کنیم ....به صحنه بیاییم ...نه هیچ چیز دیگر.
چه می شود دستمال سبز را برای رای آوردن استفاده نکنیم و بلکه رای آوردن را وسیله ای برای بر افراشته شدن پرچم سبز ایمان در جهان قرار دهیم ؟
چه می شود روزی برسد که... نقل همه ی مجالس و محافل روی زیبای شما . اخلاق روشن شما . شرح مهربانی وخوبی و درایت و مدیریت و شجاعت شما و داستان تسلط شما بر امور جهان باشد ؟
چه می شود اگر درهیچ کانالی در جهان از خشونت و ظلم و ستم اثری نماند و گناه و زشتی و پستی را تزئین نکنند و به خورد مردم جهان ندهند وبه جایش هر روز و هر روز و هر روز شرح زیبایی مدیریت شما را ببینیم و بشنویم و بگوییم و بنویسیم و دیگر اثری از طاغوت ها و خودخواهان ومتکبران و کوتاه بینان در کانالها و دیدگان واندیشه هایمان باقی نماند؟
چه می شود که به مدد دعاهای شما مردم همه کشورهای جهان بپاخیزند و بیدار شوند و بساط لشکر کشی ها و ادم کشی ها ی مدعیان و فریبکاران را در زباله دان تاریخ بریزند ؟
چه می شود روزی برسد که شیفتگان و شیدایان شما هر لحظه چشم شان به دیدار جمال زیبای شما روشن شود ؟
چه می شود گردن متکبران و قاتلان و جنایت کاران جهان زیر بار منت شما چنان بشکند که دیگر صدایی ازین ها به گوش نرسد و ادعای فریبکاری شان دلمان و گوش مان را مدام آزار ندهد ؟
چه می شود اگر عقل بشر دست از دامن مدعیان دروغین بردارد و به ریسمان الهی محبت شما دست دراز کند و برای آمدن شما بی تاب شود ؟
چه می شود که زمان وعده خداوند فرا برسد و ما در لحظه به لحظه های فتح و پیروزی سپاهیان شما ودر گشود شدن درهای بسته ....با تمام توان یاری رسان شما باشیم ؟
چه می شود که فتح و پیروزی آشکار شما را در تمام جهان ببینیم و فریاد تکبیرمان غلغله ای در عالم بپا کند ؟
چه می شود که این دلهای حسرت کشیده ی ماهم به جمع عاشقان شما... به جمع مجاهدان راه خدا پیوند بخورد ؟
ای مولای مهربان و ای سرور دلهای خوبان اهل جهان...
چه می شود که ما هم جزو آن دسته از خوبانی شویم که نظر مهربانی شما شامل حال قلبشان شده است ؟
چه می شود که که ماهم لیاقت پیدا کنیم که برای یاری شما بپاخیزیم و مانند همه خوبان و پاکان از همه ی دنیاو اهل آن بگریزیم و به جهاد در راه خداوند بزرگ میل کنیم و به دامن امن عشق الهی پناهنده شویم و آنقدر دراین عشق بمانیم تا رگ رگ وجودمان عطر محبت و عشق را بگیرد و هر چیزی بجز این شور و شوق بلند و زیبا در دلمان بمیرد ؟
چه می شود اگر شما از میان این همه عاشق که دارید این روزها از سرتاسر جهان جمع می کنید ، از میان این همه دل که روز به روز در گوشه و کنار جهان می ربایید . از میان این همه مجاهد که هر لحظه برای یاری دین الهی تربیت می کنید . نظر لطفی هم به حال ما کنید ؟
چه می شود اگر نظر محبتی هم به این قیل و قال ماکنید ؟
چه می شود اگر ما را هم مشتاق این ضیافت و لایق این لقا کنید ؟
مولای مهربان من
می گویند هرکس که در افق معرفت شما سری بلند کرده و از جام وحدانیت و نور وکمال نمی چشیده چنان مست و دست افشان شده که از سر تمام هستی برخاسته و یک لحظه دیدار شما برای سر مستی صد ساله اش کافی بوده است !
مولای مهربان من.
می گویند هر آنکس که دنیا و هر چه در آنست در افق نگاهش فرو ریخته برای آنست که یک نیم شب وجودش شامل دعای شما شده !
چه می شود اگر به دعایی یا به لقایی دل غمدیده ی خاک خورده ی ما راهم شادکنید ؟
چه می شود دل های عزادار ویرانه نشین ما را هم آباد کنید ؟
مولای مهربان من.
می گویند که شما هزارو چهار صد سال است که برای نجات عقول بشری ازین خاک زدگی و ظلمت بی خدایی در حال تلاش و مجاهدت هستید و حتی نیم شب نیز از دعا برای هدایت بشر خواب به چشمان مبارکتان نمی آید اما ما هنوز خوابیم و از شوق گناه و غفلت بی تابیم ! ای وای برما !
مولای مهربان من.
چه می شود اگر از کوچه ی ما هم عبور کنید تا ما هم از صوت خوش مهربانی شما بیدار شویم تا دیگر هوای خوردن و خوابیدن در مزبله های دنیا پرستی از سرمان بیفتد و بتوانیم متواضع و ساده به تلاش و کوششی وقفه ناپذیر برای نجات مردمان جهان و دعوت اهل آن به سوی زیبایی راه شما مشغول شویم ....
مولای مهربان من .
می گویند هر جا که ظلمی هست درین عالم دل شما به درد می آید و هر جا گناهی هست و هرجا انسانی از مبدا نورانی کمال و حقیقت جدا می افتد و در وادی های تاریک و ظلمانی سرگردان می شود دل شما برای هدایت او می تپد و شما بیش از ما گرفتاران مشتاق نجات و رهایی ما از بندهای ظلمانی نفسانیت هستید ! اما چه کنیم که سرگردانی ما در هزاران وادی حیرت و کثرت مانع این می شود که عطراین همه مهربانی شما را استشمام کنیم وبرای حرکت به سوی روشنایی و ایمانی که از خورشید وجود شما ساتع می شود اهتمام کنیم.
مولای مهربان من .
چه می شود که ما گمشدگان سر زمین های خود خواهی و نفس پرستی را به زلال مطهر نظر لطف خود یکباره از دغدغه های خاکی رها کنید و چشم دلمان را به دیدار جمال زیبای خود روشن فرمایید . تا بدانیم که درد اگر هست درمان آن فقط و فقط در دستان نورانی و متصل وصاحب قدرت شماست و هجری اگر هست در بی همتی و سستی ماست ....
مولای مهربان من .
تشنه این بادیه ی ظلمانی آیا دست چاره ای جز دست باقی مانده خداوند در روی زمین می شناسد ؟
نه حقیقتا که ...نه ما بدون یاری شما یارای حرکت در مسیر توحید و عدل داریم و نه شما ما گمشدگان را تنها و غریب می گذارید .
اما ای مولای مهربان . چه می شود اگر این تشنگان وادی های دهشتناک خاک گرفته را با جرعه ای از سیمای ملکوتی خود دریابید ؟
چه می شود که امری بفرمایید و ما نیز همراه قیام کنندگان به عدل و پاکی کمرمان را زیر بار گناهان صاف کنیم و دلمان را جلا بدهیم و راه بیفتیم و به سوی شما بیاییم ؟
چه می شود که ازین همه خروار خروار خاک لحظات دوری از عشق الهی بیرونمان بکشید ودستان عقل و فهم مان را بگیرید و تا افق درک و معرفت زیبایی های الهی خود بالا بکشید ؟
چه می شود نام ما را هم در لیست قیام کنندگان و یاران و منتظران و مشتاقان خود ثبت بفرمایید ؟
ما هم آخر دلی داریم که گه گاهی برای غربت بانوی عشق شکسته است ! و برای پهلوی آن یگانه مزد رسالت به درد آمده است !
چه می شود اگر به حرمت همان دل شکستگی ها و به رنج همان دل خستگی ها که بدون شما لمس کردیم وچشیدیم و کشیدیم چشم های خاک گرفته و نشسته ی ما را هم به دیدارتان روشن کنید شاید که در شستشوی اشک هایی که ازشوق وصال شما می ریزیم . چشممان به باطن روشن این جهان الهی منور شود؟
مولای مهربان من چه می شود همراه تمامی مومنان تاریخ . همراه تمای عاشقان تاریخ . همراه تمام شیفتگان تاریخ . همراه تمامی موحدان تاریخ .ماهم از آن کسانی باشیم که شکوه فرمانروایی شما را در عرصه زمین جشن بگیریم و ماهم همراه همه ی مومنان و صالحان زمین ارزوی دیرینه کمال بشری را به هلهله و شادی بنشینیم .
مولای مهربان من .
چه می شود اگر خداوند دردهای دل مارا به دعای شما بشنود و به این همه رنج انسان ...به این همه بدون عشق ماندن بشر... به این همه سختی و فلاکت کفران ... پایان دهد ؟
مولای مهربان من.
چه می شود اگر خداوند منان توبه مارا بپذیرد و بیش ازین با هجران شما مجازاتمان نکند و بیش ازین ما را از درک لحظات خوش دیدار شما محروم نکند که ما اگر چه تشنگی بسیار کشیدیم اما زیاد پیمان وفا نبریدیم و کم حسرت نکشیدیم .
مولای مهربان من .
اگر فریاد نمی زنیم نه برای آن است که این درد را حس نمی کنیم .نه !
همه ما این درد را حس می کنیم و با سلول سلول وجودمان می چشیم اما نه نایی برای فریادمان مانده و نه رمقی برای اشک ریختنمان !!! کمرمان زیر بار دوری از عشق خداوند خم شده و از بس که به خاک نگاه کردیم... چشممان با آسمان نامحرم شده ....
اگر هیچ ناله نمی کنیم یا از فرط درد کرخ شده ایم و یا نمی دانیم که بدون شما چه کلاهی بر سرمان رفته و چه بازی خنده داری را زندگی می دانسته ایم .بدون انسان کامل زندگی چه معنایی دارد و چه لذتی ؟ هیچ!
مولای مهربان من .
ما از اوج سرمای بی شما بودن خورشید را فراموش کرده ایم وگرنه مگر می شود بدون خورشید ماند وناله نزد و مگر می شود یکبار شما را دید و دیگر به چیزی کمتر ازین عشق قانع شد !
ما آب ندیده ایم مولاجان وگرنه به حکم فطرت ...شناگران ماهری هستیم !
ما شیرین نچشیده ایم مولا جان و گر نه به حکم فرهاد بیستون های بسیاری را تیشه خواهیم زد و گناهان بسیاری را از ریشه خواهیم کند !
مولای مهربان من.
اینکه فریادی نمی زنیم از فرط درد است نه از شدت غفلت . اینکه دادی نمی زنیم از شدت آنست که نمی دانیم با شما بودن چه عالمی دارد و آنهایی که تجربه کرده اند میگویند عالمی دارد که دیگر هیچ هیچ هیچ لذت دنیایی با یک لحظه از آن برابری نمی کند و ما مولا جان خیلی بیچاره ایم که بی شما مانده ایم و همین بی حالی مان تغاس و مجازات بیچارگی مان است .
مولای مهربان من
مولا جان چه می شود اگر ما را هم قبول کنید که با وجود همه کوچکی ها یمان در درگاه شما رفت و آمدی کنیم و هر از چند گاهی سلامی بدهیم و خودی نشان دهیم و طلب وصلی بکنیم؟
آخر ای مولای خوبان جهان آیا برای اهل زمین بجز آن سببی که مایه اتصال زمین با آسمان است راه دیگری هست به سوی اسمان ؟
ما چه کنیم که زمینی هستیم اما دلمان هوای آسمان دارد و چه کنیم که در بند هزار خاصیت این چنینی هستیم اما عشق در جانمان ولوله می اندازد و چاره ای بجز پناه بردن به در خوبان جهان نمی دانیم؟ چه می شود که ما هم مثل همه خوبان حرکتی کنیم و شبی دست برآریم و دعایی بکنیم و غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم؟....
مولای مهربان من
چه می شود که پیامی هم برای دل ما بفرستید و یادی هم ازین فقیری ما بکنید که به امر شما ما هم توان برخواستن و قیام به عدل و دعوت به راستی و حرکت به سمت تحقق آن جامعه ی جهانی بکنیم که در آن سرور و سید و سالار و مدیر و رهبر و فرمانروا و محبوب و جان جانان و مظهر عشق جاودان شما باشید و ما پروانه هایی شویم بر گرد رخ خوب شما و دلدادگانی پرتلاش و مصمم برای جلب رضایت محبوب شما ؟
مولای مهربان من
چه می شود بساط این دروغ بازی ها و دغل کاری ها و دنیا داری ها به حکم جمال چهره شما که حجت موجه ماست پایان یابد و دیگر هر روز و هرروز رنج آزار کشیدن از دست مدعیان دروغین و منکران بی دین را نچشیم و همه اهل جهان بدانند که منظور ما ازین همه تلاش و عشق چه کسی بوده است و کدام دلبر دل آرامی دل خوبان ما را ربوده است که این چنین بی تاب یاری او شده اند ؟
مولای مهربان من
چه می شود روزی برسد که بساط منکران همه جمع شود و در مغازه های فریب فروشی شان تخته شود و غربت ما تمام شود و ما همراه رهبر عزیزمان و همگام همین دکتر مهربان و خوب و شجاع دکتر احمدی نژاد و یارانش و مومنان و شهیدان به سپاه دلدادگان شما بپیوندیم و تحت فرمان شما باشیم و مستقیما ...مستقیما از شما دستور بگیریم ؟
و بگوییم این است ...این است همان صاحب قلب ها و فرمانروای دلهای خوبان همان مهدی صاحب زمان ....که شما حتی شنیدن نامش را هم طاقت نمی آوردید و دیدن کرامت و معجزاتش را در دلهای اهل جهان نمی فهمیدید ....
این است همان سرور و سالار و آقا و مولای ما که برای اعتلای هدف بلندش که همان نجات بشر است مدام در ابتدای هر سخنی می خواندیم اللّهم عجّل لولیّک الفرج ... و شما به ما می خندیدید و منکرمان می شدید !
مولای مهربان من
چه می شود که زیباترین رای گیری دنیا هرچه زودتر در قلب همه اهل جهان برگزار شود و در آن همه مردم جهان با قلب خود فریاد کنند که ما انسانهای قرن بیستم...
رای می دهیم که شما بالای سرمان باشید ...
و رای می دهیم که شما بیایید ...
و رای می دهیم که شما را ببینیم ....
و رای می دهیم صدای دلنشین شما را بشنویم ....
و رای می دهیم که تحت فرمان شما در آییم ....
و رای می دهیم که حکومت زمین را به دست با کفایت شما بسپاریم ...
و رای می دهیم که شما ای سرور خوبان عالم و ای سید و سالار بنی آدم...
حکومت عالم را در دستان با کفایتتان بگیرید ...
و دیگر از آدمهای بد و خودخواه و نفس پرست و حقیر اثری در مدیریت جهان نماند و نغمه ای بجز عشق الهی و عدالت و پاکی در زمین و زمان نماند ......
و ما پشت سر شما به همراه حضرت مسیح در بیت المقدس نماز عشق بخوانیم .
و بگوییم الحمدُ لله ربِّ العالمین................
آمین.یا رب العالمین.
اللهم عجل لولیک الفرج و النصر و الجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
منبع: سحریار