معرفی وبلاگ
صفحه ها
دسته
پایگاه های مهم
سخن روز
دوستان وبلاگی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 273013
تعداد نوشته ها : 108
تعداد نظرات : 52
Rss
طراح قالب
GraphistThem272

مظلومیت دکتر احمدی نژاد و خفت و پستی دشمنان او را کاملا از این مستند تخریبی می شود مشاهده کرد . آنهایی که در میدان مناظره قادر به پاسخگویی نبودند و لرزش و اضطراب و تکه کلامهای آنها کاملا مشهود بود راهی بجر از این کار ندارند .
تولید مستند «90 سیاسی» توسط ستاد موسوی چند ماه زمان برده و در نتیجه این
کار از نظر فنی خوش ساخت و احتمالا تاثیرگذار بوده و از سوی دیگر با تیراژ بیش
از 10 میلیون برای تخریب دکتر احمدی نژادت تکثیر شده است.
پخش این فیلم در روزهای پایانی دلیل دیگری برای ضعف مدعیان صداقت است که فرصت
پاسخگویی را از حریف بگیرند. اما وعده ی الهی بالاتر از این هاست ، والله خیرالماکرین...
جهت اطلاع مردم عزیز و هوشمند کشورمان، این مستند را مورد نقد وبررسی قرار می‏
دهیم:
این شبه مستند که با تقطیع جملات رئیس جمهور و استفاده از مغالطه های تصویری و
همچنین بازگویی بخشی از حقیقت برای نفی تمام آن، ساخته شده است از جمله ترکش های نهایی مخالفان دکتر احمدی نژاد برای تحریک مردم به رأی ندادن به وی می باشد که در روزهای پایانی تبلیغات برای تأثیر گذاری موثر در نتیجه انتخابات، توزیع شد.
جالب اینجاست که ستاد آقای موسوی با نهادینه سازی تخریب علیه دولت و نامزد
مقابل، در ستادهای خود اقدام به تکثیر و توزیع این سی دی می نماید و حتی برنامه ریزی برای توزیع خانه به خانه آن نیز انجام گرفته است. برخی شنیده های دیگر حاکی از تیراژ 12 میلیونی این مستند است.
اما برخی شیطنت ها و مغالطه هایی که در این شبه مستند وجود دارد عبارتند از:
1- اولین مچ گیری در این شبه مستند مربوط به عبارت پول نفت بر سر سفره های
مردم می باشد. احمدی نژاد مدعی است که این جمله را ایشان بیان نکرده اند اما تصویر صفحه نخست روزنامه کیهان در سال 84 بعنوان شاهد ادعای کذب رئیس جمهور نشان داده می شود. کیهان به نقل از احمدی نژاد این جمله را نقل نموده است. 90 سیاسی در صدد است که احمدی نژاد را متهم به دروغ گویی کند اما هیچ دروغی در سخن احمدی نژاد نیست چرا که این تیتر می تواند تیتر نقل قولی نباشد بلکه تیتر استنباطی خبرنگار از سخنان وی باشد که برای اهل فن و آشنایان به مباحث خبری مساله روشنی است. تأکید دکتر بر این است که این جمله که خود موضوعیت یافته و دائماً از زبان مخالفان تکرار می شود جمله وی نیست البته مفهوم آن نه تنها از زبان وی بلکه از زبان اکثر نامزدها و کارشناسان شنیده شده و می شود. در این مستند با قطع سخنان احمدی نژاد و توضیحات بعدی وی اینگونه القا شده است که ایشان اساسا این موضوع را منتفی می داند.
2- در بخش دیگر این شبه مستند دیدگاه احمدی نژاد در سال 84 در مورد وضع لباس و
موی جوانان پخش می شود و سپس عکسهایی مربوط به گشت های ارشاد به نمایش گذارده می شود. تهیه کنندگان این فیلم به موضع گیری چندباره دکتراحمدی نژاد نسبت به این نوع برخورد نیروی انتظامی هیچ اشاره ای نکرده و از این نکته هم گذشته اند که ارتباط ایشان با این طرح که مصوبه مجلس است و نیروی انتظامی مأمور به اجرای آن می باشد، چیست؟
3- در بخش سوم، اعتراض آقای خاتمی در مورد ترافیک تهران و کنایه ایشان به شهردار
وقت و پاسخ احمدی نژاد به وی مورد توجه قرار گرفته است. احمدی نژاد در گفت و گو با 20:30 عنوان می کند از اینکه آقای خاتمی بعد از هشت سال مشکل مردم را درک کرده و از خط ویژه استفاده نکرده است خوشحال است. در این شبه مستند در یک استقراء ناقص و در جهت اثبات دروغ گوئی دکتر احمدی نژاد! 4 تیتر روزنامه که نشان دهنده حضور آقای خاتمی در بین مردم است به تصویر کشیده شده. جالب اینجاست این چند مورد حضور خاص وی آن چنان ارزش خبری استثناء و شگفتی را دارا بوده است که تیتر یک برخی روزنامه ها شده است و بیشتر از آنکه در نفی سخنان احمدی نژاد باشد آن را تأیید می کند.
4- در بخش دیگری از این شبه مستند، تهیه کنندگان آن جهت اثبات اتهام دروغ گوئی
به احمدی نژاد به تطهیر سیاست های مکارانه و دروغهای پنهان و آشکار نظام سلطه پرداخته اند. البته اینها مقدمه ای است برای بررسی موضوع هاله نور...
5- خبرنگار یکی از شبکه های خارجی از احمدی نژاد می پرسد که شما گفته اید هنگام
سخنرانی در سازمان ملل احساس کرده اید که هاله ای شما را در بر گرفته است. آقای احمدی نژاد در پاسخ به وی می گویند : « من هم این چیزها را در روزنامه خواندم.» گفتگوئی هم از کامران نجف زاده با رئیس جمهور آورده شده که رئیس جمهور این مسئله را تقریباً بازی رسانه ای عنوان می کند و البته به دلیل تقطیع جملات رئیس جمهور و اینکه ایشان قبل و بعد آن چه گفته اند، قابل بررسی نیست اما این شبه مستند با آوردن تصاویر و سخنان دکتر احمدی نژاد در محضر آیت ا... جوادی آملی سعی دارد بار دیگر اتهامی که به احمدی نژاد وارد کرده است -یعنی دروغ گوئی- را ثابت نماید. البته در نگاه اول شاید برای بیننده عادی مسئله به همین صورت که تصویر شده است به نظر بیاید اما اندکی دقت، مغالطه ی فیلم را آشکار می سازد.اولاً دکتر احمدی نژاد بیان می نمایند یکی از کسانی که در مجمع حضور داشته اند به وی گفته اند احساس کردم شما در حصاری از نور قرار گرفته اید، بنابراین در پاسخ به خبرنگار که گفته بود شما هاله نور دیده اید قاطعانه عنوان نموده اند که این مطلب را در روزنامه ها خوانده ام. در حقیقت ایشان زیرکانه عنوان نموده اند که انتساب این احساس به وی، کار روزنامه ها بوده است. البته ایشان در ادامه می‏گویند «من هم این را احساس کردم که حاضران پلک هم نزدند». در مناظره بامهدی کروبی نیز شاهد بودیم که احمدی نژاد از شرح این ماجرا طفره رفت و این حرف را که هاله نور دیده را تکذیب کرد؛ چرا که حقیقت نیز همین است و در هیچ صحنه ای از این فیلم نیز او به اینکه خودش هاله نور را دیده اشاره ای نکرده است. اما دلیل اینکه چرا احمدی نژاد حتی به اصل ماجرا نیز اشاره نکردند و سعی نمودند از پاسخ صریح به آن بگذرند، در ادامه خواهد آمد.ثانیاً هرکس تجربه معنوی و عرفانی خاصی در طول زندگی دارد حتی مکاتب عرفانی یا شبه عرفانی بشری نیز این نوع تجربه ها را تأیید می کند. به چه دلیل آقای احمدی نژاد باید به سبب بازگو کردن تجربه معنوی یک فرد خارجی که پیام ملت ایران را انسانی و الهی دیده است مواخذه گردد؟ثالثاً اگر این تجربه ها و مکاشفه ها اساساً وجود نداشت و عقلی و شرعی نبود مطمئناً آیت ا... جوادی آملی بدان اشاره می نمودند.رابعاً دکتر احمدی نژاد این مسئله را در جمعی عمومی و رسانه ای مطرح نکرد، چرا که می دانست هر مجلس اقتضائی دارد. ایشان در محضر حکیمی عارف چنین سخنانی را بر زبان آوردند که ایشان نیز با احترام بدان گوش سپرده اند برای کسانی که اندکی به مسائل معنوی ایمان داشته باشند باور چنین قضیه ای چیز چندان سختی نیست. دکتر احمدی نژاد نمی خواستند که این موضوع رسانه ای شود. اما فرد یا افرادی امانت این جلسه را حفظ نکرده و آن را به بیرون منتقل نمودند. به گونه ای که موجی از حملات ناجوانمردانه به سمت وی نشانه رفت. بنابراین باید به دکتر حق داد که از طرح مجدد رسانه ای موضوع پرهیز نموده و از آن بگریزد.
6- بخش دیگر این فیلم به موضوع هزینه های تبلیغاتی سفرهای آقای احمدی نژاد می
پردازد و بنرهای مختلفی که در سطح شهر کرج نصب شده است به نمایش گذاشته می شود. البته اگر امضای بنرها در تصاویر آورده می شد برای تهیه کنندگان 90 سیاسی قابل استفاده نبود و برای ما موضوع حل شده، اما چون کل فیلم اصل را بر بی صداقتی قرار داده است تنها به نماهایی تار و دور از بنرها اکتفا نموده است. کاملاً طبیعی است که با سفر رئیس جمهور به هر منطقه نهادهای غیر دولتی اعم از شهرداری ها، مجامع صنفی، شرکتهای خصوصی و تعاونی ها و... اقدام به نصب بنرهای خیرمقدم نمایند. نهادهای دولتی نیز بعضاً با هدف معرفی پروژه های مجموعه خود که در این سفرها افتتاح شده یا عملیات اجرائی آن آغاز می شود اقدام به نصب بنر می نمایند. البته منکر برخی هزینه های زائد و تخلفات ادارات در این زمینه نیستیم.
7- در ادامه فیلم سعی شده تا برخی اقداماتی که دولت برای اطلاع رسانی انجام
داده است با این شعار احمدی نژاد که «کار ما تبلیغاتی نیست» متضاد جلوه داده شود در حالی که می دانیم اطلاع رسانی از عملکرد از وظایف مهم دولت هاست که اعتماد و نشاط مردم را به دنبال دارد. ضمن اینکه این شبه مستند مجموعه ای از سی دی های سفرهای استانی را به نمایش گذاشته است که توسط یک موسسه فرهنگی غیر دولتی تهیه و تکثیر شده و ارتباطی با دولت ندارد.
8- بخش دیگر این فیلم با عنوان نحوه گفتار نماینده ملت ایران سعی دارد تا گفتار
احمدی نژاد را سطحی و دور از شأن ملت ایران بنامد. از بیش از هزار سخنرانی دکتر احمدی نژاد، 4 بخش کوتاه از سخنرانی های وی در این شبه مستند آورده شده است که از نگاه تهیه کنندگان 90 سیاسی سخنان درستی نیست و ناسزائی گویی به دشمن تلقی می شود. در حالی که اینگونه نیست؛ مثلاً تکیه ایشان بر اینکه دشمنان ما احمقند اولاً ریشه در یک روایت دارد که معصوم از اینکه دشمنان ما از حمقا(احمق ها) هستند خدا را شکر می گوید. ثانیاً به قول یکی از اساتید مسلم ادبیات، به دلیل اینکه همه انسان ها - غیر از اولیای الهی- سهمی در حمق و حماقت دارند و عقل کل نیستند، اساساً کلمه احمق فحش و ناسزا نیست.
9- در بخش ورزشی رشد چشمگیر سرانه مکان های ورزشی و رشد قابل توجه مدال آوری
در دولت نهم به واسطه ناکامی ایران در المپیک پکن به کلی نادیده گرفته شده است.
10- 90 سیاسی برای القای ناکارآمدی دولت نهم به بازی آماری نیز روی آورده است
از جمله:الف- تشکیک در آمار بیکاران کشور با زیر سوال بردن تعریف افراد شاغل؛ در حالی که این تعریف در دولت گذشته تصویب شده و دولت نهم در ارائه آن نقشی نداشته است.ب- ارائه نرخ تورم بدون آگاهی بخشی به عوامل ناخواسته در افزایش تورم از جمله بحران جهانی، افزایش قیمت نفت و...
ج- همچنین در خصوص میزان درآمد دولت نهم، میزان واردات در این دولت و همچنین
مسئله مفقود شدن یک میلیون دلار نیز ادعاهایی مطرح شده که پاسخ تخصصی آن توسط صاحب نظران و کارشناسان داده شده است.
11- گاف دیگر 90 سیاسی این است که با در کنار هم چیدن برخی سخنان دکتر احمدی
نژاد که در آن از اقبال برخی سران و مردم جهان به ایران و نماینده آن یعنی رئیس جمهور خاطراتی نقل می کند، تعبیر به خودستائی و تعریف از خود می کند و با مصاحبه مردمی کوشش دارد این نکته بدیهی را بفهماند که تعریف از خود مذموم و ناپسند است. در حالی که اگر متن کامل سخنان در دسترس بود این نکته را می توان در اکثر سخنرانی های دکتر یافت که علت توجه ملت ها به رئیس جمهور ایران به سبب توجه و احترام آنها به امام، ملت و پیام های عدالت خواهانه ملت ایران است. اینکه رئیس جمهور بیان کرده اند که من یک آدم دانشگاهی و اجرائی هستم نیز مورد تمسخر اصحاب 90 سیاسی قرار گرفته است و مصداق دیگر تعریف از خود دانسته شده است!
12- ظاهراً سازندگان 90 سیاسی انتظار دارند رئیس جمهور در مقابل این سوال که
آیا فکر می کنید قطعنامه سوم شورای امنیت نیز تصویب خواهد شد یا خیر؟ از موضع ضعف و خلاف منافع ملی به این سوال پاسخ مثبت بدهد و بر اساس غیب گوئی از همه تحولات احتمالی آتی خبر دهد. هنگامی که رئیس جمهور می گوید بسیار بعید می دانم که قطعنامه دیگری علیه ایران به تصویب برسد هم آرامش را به مردم ایران بر می گرداند هم پیام های ملت ایران را به گوش دشمنان می رساند. در حقیقت این پاسخ خود نوعی موضع گیری علیه اقدام احتمالی آنان است.
13- در بخش دیگری از این شبه مستند برای اثبات غیر کارشناسی بودن دیدگاه های
رئیس جمهور به مسئله انتخابات آمریکا اشاره می شود. چند ماه پیش از انتخابات رئیس جمهور عنوان می کند: « در آمریکا رأی مردم تزئینی است/ مردم آمریکا هیچ علاقه ای به دخالت در مسائل سیاسی کشورشان ندارند/کمترین مشارکت در آمریکا وجود دارد/بعید می دانم هیأت حاکمه آمریکا بگذارد اوباما به کاخ سفید راه یابد». پس از پخش این جملات خبر رأی آوری اوباما و میزان مشارکت نسبتاً خوب مردم آمریکا نشان داده می شود و قضاوت در مورد دیدگاه های کارشناسی رئیس جمهور به مردم سپرده می شود. اما در این مورد توجه به نکات ذیل ضروری است:
الف- در درستی سه جمله نخست ذکر شده از زبان آقای احمدی نژاد شکی نیست، بررسی
آمار و نحوه انتخابات امریکا موید این مسئله است. تحلیل ایشان مبنی بر احتمال عدم راه یابی اوباما به کاخ سفید هم مبتنی بر فضای انتخاباتی چند ماه پیش از انتخابات امریکا بود و اکثر کارشناسان همین گونه نظر داشتند، ضمن اینکه این مطلب شاید جنبه تهییجی و سیاسی نیز داشته باشد که در عرف دیپلماسی نکته نامعقولی نیست.
ب- تصویر رسانه های جهان و صفحه ی روزنامه ای که در این فیلم در مورد مشارکت
خوب مردم امریکا نشان داده می شود و همچنین حک تهیه کنندگان فیلم بر روی تصاویر بر این نکته تأکید دارد که مشارکت مردم در انتخابات اخیر امریکا-در حدود 64%- بی نظیر و نوعی رکورد زنی بوده است. احمدی نژاد بر اساس سوابق انتخابات آمریکا آن هم چند ماه پیش از برگزاری آن به تحلیل می پردازد که این میزان خطا قابل قبول است.
14- تقطیع جملات رئیس جمهور و اکتفا به پخش سوالات مجری های تلویزیونی در مصاحبه
با احمدی نژاد و گریز از پاسخ های ارائه شده، از دیگر شگردهای روانی این شبه مستند است.از جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف- در جایی مجری از احمدی نژاد می پرسد «آیا بازهم گرانی را انکار می کنید؟»
پاسخ ایشان به این ادعا پخش نمی شود.
ب-در جایی دیگر سوال مجری که می گوید «مردم می پرسند گران شدن یا ارزان شدن
نفت چه تأثیری در زندگی آنها دارد؟» که این هم بدون پاسخ دکتر پخش می شود.
ج- در نمونه سوم سوال مجری مبنی بر «کم حرمتی به ایرانی ها در برخی کشورها»
مطرح می شود و تنها نگاه های احمدی نژاد پخش می شود. در حالی که ممکن است در همه موارد فوق پاسخ ایشان قانع کننده باشد.
15- احمدی نژاد در یکی از گفتگوهای تلویزیونی مدعی می شود افکار عمومی جهان با
ملت ایران است، این شبه مستند برای نفی این ادعا گزارش نجف زاده از آمریکا را مورد استفاده قرار می دهد که در آن با چند شهروند آمریکایی مصاحبه شده به گونه ای که آنها حتی ایران را نمی شناسند و پس از آن، ادعای رئیس جمهور که کودکی در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی وی را به نام محمود می شناسد به عنوان پارادوکس مطرح می شود. این در حالی است که نه احمدی نژاد برای اثبات ادعای خویش از آن مثال استفاده کرده است و نه پاسخ آن چند شهروند آمریکایی می تواند ادعای رییس جمهور را نفی کند. استدلالات سطحی 90 سیاسی که مصداق کامل عوامفریبی و تخریب است به این موارد متوقف نمی شود و اگر حوصله باشد موارد بسیاری را می توان در دروغ پراکنی مدعیان اخلاق و صداقت در این فیلم تخریبی یافت.

با تشکر از وبلاگ چرا احمدی نژاد

نگین چرا بعد از انتخابات گذاشتین چون این توهین ها غیر قابل تحمل بود

سه شنبه شانزدهم 4 1388

یاسر انصاری: فائزه هاشمی در همایش حامیان موسوی به احمدی‌نژاد توهین می کند. او ستاد دختران حامی موسوی را سامان می دهد. مهدی هاشمی نماینده پدر در جمع اصلاح‌طلبان حامی موسوی است. فاطمه هاشمی برای میرحسین در استان ها سخنرانی می کند. محمد هاشمی احمدی‌نژاد را بنی صدر خطاب می کند. حسین مرعشی کارگزاران را پشت سر موسوی بسیج کرده است. کرباسچی از تریبون کروبی به احمدی نژاد می تازد. پول تکنوکرات ها به "شعارهای سبزی" تبدیل می شود که در خیابان ها علیه احمدی  نژاد سر داده می شود. دعوا بر سر چیست؟

احمدی نژاد در مناظره ای تاریخی با موسوی پاسخ می دهد. او هاشمی را صحنه گردان اصلی انتخابات می خواند. میرحسین انکار می کند، احمدی‌نژاد افشا می کند، مردم قیام می کنند و در اصفهان و تبریز و تهران و ساری "آهنگرزاده ای سمنانی" را به خاطر شجاعتش در آغوش می کشند.

آنهایی که سن و سالی ازشان گذشته است از فتنه "چماق های سبز" می گویند. "چماق سبز" به احمدی نژادی ها رحم نمی کند. " ماشین های سبز" گران قیمت تا پاسی از شب در خیابان ها بوق می زنند، فحاشی می کنند و به رقص و پایکوبی می پردازند. شاید اصلاً رأیی ندهند. همه جا سخن از "رنگ سبز" است. سخن از "رنگ" است. سخن از "انقلاب رنگی" است. سخن از نمودارهای "رنگارنگ" است. سخن از انسان های "رنگ به رنگ" است و از "رنگ های پریده".

هر کس به هر طریقی که می تواند، نسبت به "فتنه" و درگیری هشدار می دهد. چه کسی به دنبال درگیری است؟ چرا درگیری؟ چرا آشوب؟ این آشوب ها قرار است به کجا ختم شود؟

و ناگهان نامه ای که هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب نوشته است، در رسانه ها منتشر می شود. این نامه چرا در رسانه ها منتشر شده است؟ اگر هاشمی خود را "دوست، همراه و همسنگر دیروز، امروز و فردای" رهبری می داند، پس چرا نامه سرگشاده؟ پس چرا با این لحن؟ احمدی نژاد را با بنی صدر مقایسه می کند، هر چند سکوت "آقا" در مقابل افشاگری احمدی نژاد را از رو ی مصلحتی می داند که ایشان تشخیص داده است، به ایشان اعتراض می کند و می نویسد که از رهبری "انتظار است" که موضع بگیرد. اما باز هم راضی نمی شود، گویی رنگ سبز به چشمانش بسیار پر رنگ آمده است، حال که چماقداران سبز در خیابان ها هستند: "بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده می‌کنیم."

گویی 18 تیر را از خاطر برده‌اند و 23 تیر را. او تصمیم تاریخی خود را گرفته است، ولی او "شیخ" است اما "ساده لوح" نه. او تاریخ را خوب به خاطر می داند. هم تاریخ صدر اسلام را و هم تاریخ صدر انقلاب را. به یاد نامه ای از امام می افتم که این روزها بارها و بارها آنرا خوانده ام:

"جناب آقای موسوی نخست‌وزیر محترم

نامه‌ی استعفای شما باعث تعجب شد.

حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخست‌وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی‌رسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هز میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقمندم، انشاءالله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد می‌نمایم.

سید روح‌الله الموسوی الخمینی - 14 شهریور 1367"

این جمله امام در گوشم طنین انداز می شود "مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت ". و تاریخ تکرار می شود، تاریخ صدر اسلام، تاریخ صدر انقلاب، هر چند با رنگ "سبز مخملی". دیگر دعوا بر سر احمدی‌نژاد نیست. هاشمی صحنه گردانی اش را در نامه ای که صحنه گردان بسیاری از صحنه ها خواهد بود، انکار می کند، اما چه سود که احمدی نژاد این صحنه گردانی را پیش از این افشا کرده است. و با خود زمزمه می کنم:

اینکه رخساره برافروخته ای یعنی چه؟              پرده از چهره برانداخته ای یعنی چه؟

حجت الاسلام والمسلمین صدیقی با اشاره به شرایط کنونی رای به احمدی‌نژاد را همانند جهاد در راه خدا دانست.

به گزارش خبرگزاری فارس حجت الاسلام والمسلمین صدیقی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی فارس با اشاره به این که این شب‌ها شب ارتباط با خداست گفت: این شب‌ها شب عمل به آیه « وابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون» است . باید با تمام توان هوشیاری را حفظ کرد.

ایشان تاکید کرد: تقویت دولت ،‌پیشگیری از فتنه‌ها انشاالله کمک به افزایش رای آقای احمدی‌نژاد است. این را به عنوان یک جهاد فی‌سبیل الله و با قصد قربت باید انجام داد.

حجت الاسلام والمسلمین صدیقی افزود: توسل به حضرات معصومین (ع) خصوصا وجود مبارک حضرت زهرا(س) ،‌امام حسین (ع) ، شهدای کربلا و امام زمان ارواحنا فدا کارساز و نتیجه ساز است.این‌ها را باید انشاالله در این شب‌ها هر کسی می‌تواند انجام دهدو ارتباطی با این انوار الهی برقرار کرده و دعا کند تا با تقوا که زمینه مقبولیت است نتیجه نهایی حاصل شود. انشاالله دور از هوا و هوس برای دین و آرامش مردم و برای عزت شیعه و برای خشنودی نائب ایشان خواهد شد.

ایشان تاکید کرد: رهبری عزیزمان هم مرجع و هم رهبر است و رضایتشان هم رضایت خداوند متعال خواهد بود. این‌ها را باید به یکدیگر گفت و تاکید نمود که این عمل به عنوان یک جهاد قربة‌ الی الله محسوب می‌شود . امشب و فردا شب، شب توسل و شب جهاد است و شب توبه و تقواست. خداوند درهای رحمتش باز است و دعا کنید تا نصرتش را نازل بفرماید.

پنج شنبه بیست و یکم 3 1388
غلامحسین الهام سخنگوی دولت در حاشیه جلسه هیئت دولت در استان سمنان در جمع خبرنگاران با اشاره به دیدار رئیس جمهور با مرحوم آیت الله بهجت که در سال 84 انجام شده بود گفت: در این دیدار که مدت زیادی هم به طول انجامید از سوی آیت الله بهجت صحبت‌های بسیار راهگشایی مطرح شد. 
وی افزود: مهمترین دعایی که ایشان برای احمدی نژاد کردند این بود که خداوند بر حسن حال شما بیفزاید و ایشان را ارشاد کردند که خداوند را همیشه ناظر و شاهد بدانید چرا که شاهد خود حاکم است و هیچ چیزی از خداوند پنهان نیست. 
وی افزود: نکته‌ای که مورد توجه همه است این بود که از خداوند بخواهید تا ما را هلاک نکند چرا که آن فردی که اهلاک کند خداوند او را هلاک می‌کند و باید مراقب باشیم به کسی که استحقاق ندارد چیزی را نسبت ندهیم و عملی را انجام ندهیم و اگر انسان کسی را هلاک کند او را هلاک خواهد کرد. 
سخنگوی دولت در ادامه اظهار داشت: مرحوم آیت الله بهجت تحلیلی را در خصوص بحث های سیاسی و استعمار انگلیس مطرح کردند و ترفدهای استعماری و استکباری را بیان کردند و از آن جلسه سازمان ملل احمدی نژاد که اولین جلسه بود به اعتلای نام اسلام و امام زمان یاد کردند و از آن ابراز خرسندی داشتند.
الهام در پایان اظهار داشت: رئیس جمهور حداقل سه بار با مرحوم آیت‌الله بهجت دیدار داشته است که آخرین این دیدار در سال 1386 بود.

 http://www.kamyabnews.com/fa/pages/?cid=7429


چهارشنبه سیزدهم 3 1388
حسن عباسی در همایش وبلاگ نویسان حامی احمدی نژاد(2):
دولت نهم جام زهری که مجلس ششم به رهبری داد، شکست/فساد آقازاده‌ها و شهرام جزایری‌ها پدیده کدام دولت بود؟

رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز اظهار داشت: شهرام جزایری در دولت کنونی پرورش نیافته است و در آن زمان از رییس مجلس به پایین، با پانصد یا سیصد میلیون تومان همه را خرید و رییس مجلس و کارگزاران دولتی با دریافت پول وامدار جزایری شدند.
به گزارش خبرنگار سیاسی برنا دکتر حسن عباسی عصر امروز در همایش وبلاگ نویسان حامی احمدی نژاد که با حضور بیش از پانصد نفر از وبلاگ نویسان در مؤسسه فرهنگی سیدالشهدا برگزار شد، به بودجه در اختیار مسئولان اشاره کرد و اظهار داشت: براساس اخبار خبرگزاری‌ها و سایت‌ها، دولت گذشته برای افتتاح فرودگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) که هنوز هم کامل نیست یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان هزینه کرد. 
عباسی تاکید کرد: سالن جشن افتتاح این فرودگاه یک سالن بادی بود که از ایتالیا 300 میلیون اجاره کرده بودند؛ صندلی‌ها و گل و شیرینی را از جای دیگر سفارش داده بودند. 
این استاد دانشگاه افزود: امروز دولت برای افتتاح پروژه‌ها حداکثر دو میلیون تومان هزینه می‌کند و پول‌هایی را که به آن صورت هزینه می‌شد امروز به دست مردم عوام می‌رسد که دستشان به جایی نمی‌رسید. 
وی تصریح کرد: شهرام جزایری در دولت کنونی پرورش نیافته است و در آن زمان از رییس مجلس به پایین، با پانصد میلیون تومان همه را خرید و رییس مجلس و کارگزاران دولتی با دریافت سیصد میلیون تومان وامدار جزایری شدند. 
عباسی اظهار داشت: آیا فساد آقازاده‌ها و شهرام جزایری‌ها پدیده این دولت بود؟ در زمان محاکمه‌ یکی از کارگزارانی‌ها پروژه مژده برای واگذاری به هنرمندان مطرح شد. 
این استاد دانشگاه با اشاره به این‌که دولت قبلی نخبه ‌گرا و دولت کنونی توده‌گراست گفت: دولت قبلی به سینماگران، هنرمندان و روشنفکران می‌رسید و این دولت به عوام و محرومان بیشتر رسیدگی می‌کند. 
وی افزود: هر روزنامه رنگین برای فعالیتش به سه تا چهار میلیارد تومان نیاز دارد؛ آیا روزنامه‌هایی که خط قرمز اسلام، مبانی نظام و قانون اساسی را طی می‌کردند جز با حساب در اختیار مسئولان اداره می‌شدند. 
وی تصریح کرد: پول‌هایی را که به محسن سازگارا در مؤسسه کیان و جامعه روز که بنیان‌های اعتقادی جامعه را زیر سؤال می‌بردند داده می‌شد امروز وقتی به کف روستاها می‌رود در اختیار عوام قرار می‌گیرد. 
رییس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز موضوع پول افشانی دولت را یکی از محورهای چالش برانگیز رسانه‌ها و سایت‌ها ذکر کرد و گفت: برخی از متنفذین جناح مقابل چهار ماه پس از اولین سفر استانی دولت در سال 84 گفتند که این سفرها تبلیغاتی است. 
وی با بیان این‌که برخی می‌گویند چرا به استان‌ها می‌روید افزود: همه جای تهران شمال تهران نیست و از تهران نمی‌توان برای همه کشور برنامه‌ریزی کرد. 
عباسی اظهار داشت: شما از حساب در اختیار به خواص پول می‌دادید و این دولت به عوام. 
وی در همین زمینه به اهدا لب‌تاپ به خبرنگاران از سوی رییس جمهور قبلی اشاره کرد و گفت: اگر فرض شما را بپذیریم که دولت پول داده است تا رأی جمع کند کشاورز و دهقان فقیر آن روستا که پنجاه هزار تومان دریافت کرده است فقط یک رأی دارداما آیا از جناح مقابل شما نمی‌توانستند بگویند لب‌تاپ داده‌اید تا خبرنگار هزاران رأی جمع کند. 
وی با بیان این‌که برخی نمی‌دانند وام یعنی چه گفت: سیاست‌های شما نظام بانکی را ایجاد کرد که افراد میلیاردها تومان وام می‌گیرند اما پس نمی‌دهند. 
وی سپس به موضوع سیصد میلیارد دلار درآمد نفتی اشاره کرد و گفت: کسی که عضو مجلس خبرگان است و در این زمینه دروغ می‌گوید چه پاسخی دارد در حالی‌که کمیسیون اقتصادی مجلس درآمد نفتی را 220 میلیارد دلار اعلام کرده است. 
عباسی با تقبیح توجیه اقدامات برای دستیابی به قدرت از جمله دروغ و دغل گفت: گاهی گفته می‌شود دولت 300 میلیارد دلار درآمد نفتی را به دست آورده و در روستاها توزیع کرده تا مردم رأی دهند. 
وی به خبر دیگری از یکی از سایت‌ها در سال‌های گذشته اشاره کرد و گفت: در آن سایت آمد که 250 میلیون تومان برای دکوراسیون اتاق وزیر هزینه شد. 
این استاد دانشگاه رویکرد غیراخلاقی در عرصه سیاست را مورد انتقاد قرار داد و گفت: کسانی که خود را از یاران و نزدیکان امام می‌دانند این موضوعات را بسط می‌دهند و هیچ برنامه رسمی و ایجابی اعلام نکرده‌اند. 
عباسی گفت: کسانی که موضوع گردش آزاد نخبگان و تغییر چهره‌ها را مطرح می‌کنند و با برگشت به فضای سال 76 که علیه نظام شعار رسمی می‌دادند این بار هم شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند، در خصوص مدیریت‌های مدام‌العمر پاسخ 
بدهند.
وی مدیریت مدیریت مدام‌العمر حزب کارگزاران بر متروی تهران، مدیریت مادام‌العمر بر دانشگاه آزاد و مدیریت مدام‌العمر بر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع را مثال زد و گفت: مرکز تحقیقات استراتژیک 17 سال سابقه ثبات تصمیم‌گیری دارد اما در این مدت 17 استراتژی از آن بیرون نیامده است. 
وی با بیان این‌که آماده است در این باره مناظره کند گفت: این افراد بگویند آیا برنامه استراتژیک و استراتژی برای اداره کشور داشته‌اند یا خیر. 
عباسی افزود: چرا رهبر انقلاب اسلامی باید طرح تحول کشور را در دانشگاه فردوسی مشهد تبیین، دهه پیشرفت را در دانشگاه شیراز و حرکت به سمت پیشرفت را در دانشگاه کردستان مطرح کنند. 
وی گفت: یکی از موارد مدیریت‌های مدام‌العمر مجمع تشخیص مصلحت‌ نظام است و این مجمع در تعیین نقشه کشور چه جایگاهی دارد. 
عباسی همچنین با اشاره به اظهارات برخی نامزدها مبنی بر این‌که کشور طرح و برنامه ندارد گفت: من از کسی که 20 سال در صحنه اجرایی کشور نبوده اما در چهار جایگاه عضو ثابت بوده است، سؤال می‌کنم در این مدت چند سیاست کلان استراتژیکو طرح برای اصلاح فرهنگی کشور ارائه کرده‌اید؟ 
وی گفت: رهبر انقلاب اسلامی در دستورات خود به بخش‌های آموزش عالی، آموزش و پرورش، قوه قضاییه، نیروهای مسلح 
به طور مستقیم طرح تحول را خواستار می‌شوند اما چرا ایشان از مجمع و مرکز تحقیقات استراتژیک طرح تحول نمی‌خواهند؟ 
وی وظیفه فرهنگستان هنر را تولید فلسفه هنر برشمرد و گفت: کسی که 20 سال رییس این فرهنگستان بوده چند صفحه فلسفه هنر ارائه کرده است. وی با اشاره به این‌که برخی دوران کنون را دوران قانون گریزی می‌نامند به خبر دیگری به شماره 19365 در تاریخ 24 آذر 83 از سایت تابناک اشاره کرد و گفت: در آن خبر به بی‌تفاوتی دولت در برابر بیش از 16 هزار تخلف مدیران شرکتی که توسط سازمان حسابرسی مورد ارزیابی قرار گرفته اشاره شده است که میزان آن بیش از 2 تریلیون ریال است. 
حسن عباسی افزود: مدیریت ما نمی توانیم در سال های آخر دفاع مقدس امام راحل(ره) را به این سطح رساندند که جام زهر را بنوشد چرا که فرمانده وقت سپاه می گفت که ما تسلیحات می خواهیم به همین دلیل نمی توانیم ادامه دهیم و نخست وزیر نیز در پاسخ می گفت که نمی تواند بنابراین همراه با رئیس مجلس این تصمیم را (ما نمی توانیم) به امام(ره) منتقل کردندتا امام(ره) جام زهر را سر بکشد. وی ادامه داد: در این خصوص باید گفت حتی اطرافیان امام معصوم(ع) همچون امام علی(ع) او را به تصمیمی که می خواستند رساندند بنا براین در دوران جنگ، مثلث ما نمی توانیم نیز امام راحل(ره) را به تصمیمی که می خواستند سوق دادند. 
رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز تاکید کرد: مدیریتی که سال های آخر دفاع مقدس مثلث ما نمی توانیم را تشکیل داده بودند، در سال 83 نیز به مقام معظم رهبری نامه نوشته و به ایشان فشار آوردند که اگر روی پرونده هسته ای پافشاری کنید جنگ پیش می آید و ما نیز شکست می خوریم بنا براین شما مجبور می شوید همچون امام راحل(ره) جام زهر را بنوشید پس هم اکنون اقدام به این کار کنید. 
عباسی ادامه داد: این که امروز آمریکایی ها پشت در ایستاده اند و بدون پیش شرط حاضر به مذاکره هستند جای تخریب دارد. 
رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز خطاب به تخریب کنندگان به دولت نهم گفت: حال در چنین فضایی آنان باید بگویند که دوره دولت نهم دوره ذلت مدارانه ای است یا عزت مدارانه؟ 
عباسی خطاب به تخریب کنندگان دولت اظهار داشت: در پرونده هسته ای از مقام معظم رهبری هزینه نکنید زیرا که ایشان با مدیریت شما در خصوص پرونده هسته ای کار را پائین آورد اما با مدیریت قوی احمدی نژاد کار فناوری صلح آمیز هسته ای را ارتقا داد. 
وی ادامه داد: اکنون چهار سال از روی کار آمدن دولت نهم گذشته و در این مدت ایران در زمینه هسته ای فعالیت چشمگیری داشته و هیچ اتفاقی نظیر جنگ نیز نیفتاده است. 
رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با اشاره به نامه اکثر نمایندگان مجلس ششم به رهبری که در آن خواسته بودند رهبری جام زهر را بنوشد، تصریح کرد: اگر مدیر شجاعی بر سر کار آمد و اجازه نداد که رهبر وقتش جام زهر سربکشد باید تخریب شود؟ 
عباسی گفت: آنها به هر دروغ و ترفندی متوسل می شوند که به قدرت برسند، می گویند دولت در این دوره با گداپروری، فقر و فساد را افزایش داده است، می گویند گشت ارشاد را جمع می کنیم باید به آنها پاسخ داد که گشت ارشاد ربطی به دولت ندارد. 
وی ادامه داد: 250 نفر خاک امنیت این کشور را به توبره بردند و این همان براندازی نرم و مخملین است، تمام کسانی که چنین اظهاراتی در مجلس ششم داشتند اکنون اطراف برخی آقایان جمع شده اند و دولت را مورد هجمه قرار می دهند و می توان به واقع براندازی نظام را پشت شعارهای آنها دید. 
وی تاکید کرد: تمام تمرکز دولت قبلی روی نخبگان بود که مبادا ناراحت شوند اما به عوام هیچ کاری نداشت. 
وی خطاب به تخریب کنندگان دولت گفت: اینکه طی 4 سال گذشته کارهای عظیمی صورت گرفته، به دلیل این است که دولت با مقام معظم رهبری هم جهت بوده و برای نخستین بار است که رهبر معظم انقلاب فرصت پیدا کردند در دوره دولت نهم سخن از مطالب درازمدت داشته باشند چرا که در دولت قبلی دغدغه های بسیاری وجود داشت که فرصت این کارها نبود.

منبع برنا نیوز 

حسن عباسیرییس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز با طرح این سئوال که "چرا مدعیان خط امام(ره) بر خلاف روش ایشان عمل می‌کنند؟" گفت: 99 درصد جریان اپوزیسیون درصدد نقد دولت است در حالی که پاسخش به سابقه عملکرد خود کمتر از یک درصد است.

حسن عباسی طی سخنانی در همایش وبلاگ‌نویسان حامی احمدی‌نژاد که بعد از ظهر امروز یکشنبه در تالار سیدالشهدا واقع در میدان هفتم تیر برگزار شد افزود: این جریان که علیه دولت فضاسازی روانی می‌کنند در زمینه اعلام برنامه هیچ حرفی برای گفتن ندارند البته در این خصوص برنامه‌های کلی ارایه می‌کنند. 
وی اظهار داشت: این جریان می‌گویند که گشت ارشاد را جمع کرده و نرخ تورم را تک‌رقمی می‌کنیم و مدام به دنبال ایجاد جنگ روانی هستند. 
عباسی گفت: هنگامی که صحبت از رسانه می‌کنیم با سه مقوله پیامگو، پیام و مخاطب مواجهیم و وظیفه رسانه انتقال پیام به مخاطب است. 
وی با اشاره به مهندسی افکار عمومی گفت: این فناوری همان قدرت نرم است و اینکه چگونه می‌شود قلب‌ها و مغزها را تصرف کرد. 
این استاد دانشگاه ادامه داد: امروز در نقد قدرت مستقر محور کار رسانه‌ای در فضای سایبر این شده است که چرا سیب‌زمینی توزیع و هولوکاست زیر سوال برده شده است و اینکه چرا باید اسراییل محو شود. 
وی ادامه داد: پاسخ به آنان این است که محو اسراییل دیدگاه امام راحل و بنیانگذار انقلاب اسلامی است همچنین زمانی که محو اسراییل مطرح می‌شود باید به این موضوع توجه کرد که مگر شوروی زمانی که محو شد جنگ به‌وجود آمد پس باید گفت چطور مدعی هستید که مدافع خط امام‌ هستید اما برخلاف روش ایشان چنین اظهاراتی بیان می‌کنید. 
عباسی همچنین به نقدهایی که به دولت در خصوص آمریکای لاتین می‌شود اشاره کرد و گفت: در خصوص آمریکای لاتین باید گفت مگر اینگونه نیست که هر گاه بیگانه در منطقه ما اردو بزند ما نیز باید وارد محوطه خاک آن شده و اردو بزنیم پس اگر بیگانه به دنبال حیات‌خلوت برای خود است ما نیز برای خود آن را تعریف می‌کنیم. 
وی به همچنین به نقد‌های دیگری که علیه دولت در خصوص شرکت در اجلاس خلیج‌فارس شد اشاره کرد و گفت: از دیدگاه برخی رابطه فقط باید با آمریکا برقرار شود. 
عباسی در خصوص تخریب‌هایی که علیه دولت در خصوص انحلال سازمان مدیریت شده اظهار داشت: باید گفت سازمان مدیریت منحل نشده بلکه تغییر ساختار داده است. 
وی خطاب به تخریب‌کنندگان دولت در خصوص انحلال سازمان مدیریت گفت: مگر شما که در دوره خود چهار نهاد امنیتی را ادغام کرده و نیروی انتظامی را به‌وجود آوردید کسی چیزی گفت که اکنون تلاش‌های دولت را با سیاه‌نمایی زیر سوال می‌برید.

دوشنبه یازدهم 3 1388

رحیمی تاکید کرد:دیوان محاسبات به این نکته توجه نکرده که نبایست در حساب‌های دلاری بانک مرکزی در جستجوی ما به ازاء فروش نفت خام مصرف داخلی باشد زیرا که 15 میلیارد دلار بهای نفت خام صادراتی طبق قانون به حساب دلاری بانک مرکزی واریز و بقیه با خزانه داری کل کشور به صورت ریالی تسویه و مورد عمل واقع شده است.

به گزارش "حدا نیوز"به نقل از فارس، محمد رضا رحیمی معاون حقوقی و امور مجلس رئیس جمهور در نامه ای که نسخه ای از آن را امروز در اختیار خبرنگاران مجلس قرار داد خطاب به علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی توضیحاتی نسبت به گزارش تفریغ بودجه سال 1385 کل کشور وقرائت آن در جلسه علنی مجلس با موضوع ادعای "عدم واریز یک میلیارد و پنجاه و هشت میلیون دلار به حساب خزانه از بابت بخشی از سود سهم دولت ناشی از مازاد بهای نفت خام صادراتی از 40 دلار "‌ ارائه کرد.

متن کامل این نامه بدین شرح است: احتراما عطف به گزارش تفریغ بودجه سال 1385 کل کشور وقرائت آن در جلسه علنی مجلس محترم شورای اسلامی، بدینوسیله گزارش ذیل در ارتباط با موضوع ادعای "عدم واریز یک میلیارد و پنجاه و هشت میلیون دلار به حساب خزانه از بابت بخشی از سود سهم دولت ناشی از مازاد بهای نفت خام صادراتی از 40 دلار "‌ جهت استحضار و صدور دستور قرائت در جلسه علنی مجلس محترم شورای اسلامی ایفاد می‌گردد.

 در متن حاضر سعی شده جهت تمرکز و سهولت در انتقال مفاهیم صرفا به تحلیل اطلاعات مندرج در صفحه 21 قسمت اول گزارش تفریغ بودجه 85 دیوان محاسبات کشور، در ارتباط با واریز وجوه فروش نفت به خزانه اقدام نموده از پرداختن به سایر مطالب و مستندات خودداری شود. همان طوری که استحضار دارید بر اساس جز 1 بند ه تبصره 11 بودجه سال 85 مقرر شده 6 درصد از قیمت فروش نفت خام تا سقف 40 دلار برای هر بشکه به شرکت ملی نفت ایران اختصاص یافته و 94 درصد به حساب خزانه واریز شود و در صورتی که میانگین قیمت نفت خام از 40 دلار بیشتر شود 100 درصد مبلغ مازاد به حساب خزانه واریز گردد. در این رابطه دیوان محاسبات کشور آمار نفت خام صادراتی و مصرف داخلی سال مذکور و میانگین نرخ فروش نفت صادراتی را از شرکت ملی نفت ایران دریافت داشته و از طرف دیگر از بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مبلغ ارز واریز شده بابت صادرات نفت خام در سال مذکور را به تفکیک زیر اخذ نموده است:

شرح میلیون دلار

1- واریز به خزانه بابت سهم دولت 15.116.3

2- انتقال به حساب ذخیره ارزی 21.152.4

3- بابت 5 درصد علی الحساب مالیات شرکت نفت 2.868.4

4- بابت 4.5 درصد علی الحساب سهم سود 2.581.7

5- مصارف خاص 3.552.7 جمع کل ارز حاصل از فروش نفت در سال 1385 45.271.5 دیوان محاسبات باتوجه به اطلاعات فوق و سایر اطلاعات مکتسبه در ارتباط با درآمد مازاد بر 40 دلار حاصل از فروش نفت خام محاسبات زیر را انجام داده است(پیوست 1) مبلغ قابل واریز به خزانه شرح نفت صادراتی بشکه مازاد فروش نفت نسبت به 40 دلار 1000 دلار میلیون ریال 141.552.402 96.079.439 1.479.710.518 25.763.670 237.631.841 سپس دو رقم از گزارش بانک مرکزی یعنی اعداد ردیف 2 انتقال وجه به حساب ذخیره ارزی و ردیف 5 به عنوان مصارف خاص را جمع نموده (21.152.4+3.552=24.705.1) وعدد به دست آمده را از مبلغ محاسباتی 35.763.6 میلیون دلار جدول فوق کسر و نتیجه گرفته که حدود یک میلیارد دلار به خزانه واریز نشده است. 25.763.6- 24.705.1= 1.058.5 میلیون دلار

نتیجه‌گیری 1-از آنجا که بر اساس جدول محاسباتی دیوان محاسبات (پیوست 1)، مبلغ 10 میلیارد دلار از مبلغ 25 میلیارد دلار مربوط به معادل دلاری نفت خام مصرف داخلی به پالایشگاه‌ها می‌باشد، لذا متاسفانه به این نکته توجه نکرده است که نبایست در حساب‌های دلاری بانک مرکزی در جستجوی ما به ازاء فروش نفت خام مصرف داخلی باشد زیرا که 15 میلیارد دلار بهای نفت خام صادراتی طبق قانون به حساب دلاری بانک مرکزی واریز و بقیه با خزانه داری کل کشور به صورت ریالی تسویه و مورد عمل واقع شده است.

 2- اصولا طبق قراردادهای نفتی منعقده با خریداران خارجی ما به ازاء فروش نفت خام مستقیما از طرف مشتریان مذکور به حساب‌های معرفی شده توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که در قراردادها نوشته شده واریز می‌شود و پولی در اختیار شرکت ملی نفت ایران قرار نمی‌گیرد که بتواند در آن دخل وتصرف نماید.

3- دیوان محاسبات در دو ستون آخر همان جدول محاسباتی خود مندرج در صفحه 21 قسمت اول (پیوست1) گزارش تفریغ 1385 تایید نموده که معادل کل ما به ازاء ریال فروش نفت خام صادراتی و مصارف داخلی به حساب خزانه منظور شده است و به این ترتیب معلوم نیست که چگونه امکان پذیر است که مبالغ فروش نفت خام صادراتی و مصارف داخلی به صورت ریال صد در صد به حساب خزانه منظور شده اما زمانی که به دلار تبدیل می‌شود کسری واریز داشته باشد.

4- به بیان ساده چنانچه شرکت ملی نفت ایران پنج بشکه نفت خام استخراج کند و سه بشکه از نفت استخراج شده را صادر و دو بشکه آن جهت مصرف داخلی به پالایشگاه تحویل‌شود بابت سه بشکه نفت خام صادراتی با فرض هر بشکه 50 دلار ،جمعا 150 دلار مستقیما از طرف مشتریان نفتی به حسابت بانک مرکزی واریز می شود و دوبشکه نفت دیگر تبدیل به فرآورده‌ شده ومثلا بنزین هر لیتر 800 ریال فروخته می‌شود و با توجه به مثال فوق،‌وجوه ارزی واریزی، به حساب بانک مرکزی بابت سه بشکه 50 دلاری جمعا 150 دلار می باشد نه پنج بشکه 50 دلاری یعنی 250 دلار.

 5- همانطور که در جدول محاسباتی دیوان محاسبات (پیوست 1) نیز نشان داده شده جمع مبلغ ریالی که بایستی به حساب خزانه واریز شود 237.632 میلیارد ریال می باشد که دقیقا همیه مبلغ در صفحه 51 صورت‌های مالی شرکت ملی نفت ایران به حساب خزانه منظور شده است. با توجه به مطالب ذکر شده ملاحظه می‌فرمایید که کسری واریزی به خزانه به هیچ وجه وجود نداشته و اشتباه مذکور یک اشتباه محاسباتی است با عنایت به گزارش مستدل فوق استدعا می‌شود مقرر فرمایید برای تنویر افکار عمومی مراتب عینا در جلسه علنی مجلس محترم شورای اسلامی قرائت و به استحضار نمایندگان بزرگوار مجلس برسد. 

برای عدالت 1388/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم


چهار سال پیش، وقتی برای ورود به عرصه مدیریت اجرایی کشور آماده می شدم، می دانستم که در چه مسیر ناهمواری قدم می گذارم. از صف آرایی های تاریخی زر و زور و تزویر در برابر عدالت خواهی به خوبی آگاه بودم و خبر داشتم که با چه ناملایماتی مواجه خواهم شد و می دانستم که قدرت مداران خودکامه و حریصی که اجرای عدالت را بر نمی تابند، برای خاموش کردن ندای عدالت طلبی، از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و نمی کنند.

اما تحمل فقر و فساد و تبعیضی که عده ای اندک می خواستند بر مردم ما تحمیل کنند حقیقتا برایم دشوار بود. از خدا خواستم تا توفیق قدم نهادن در مسیر اجرای عدالت و تلاش برای احقاق حقوق مظلومان و مستضعفان و ایستادن در برابر مستکبران و متکبران را روزی ام کند.

آری، تاریخ بشریت مشحون است از صحنه های بدیع و افتخار آمیزی که رادمردان و نیک اندیشان برای احقاق حقوق مردم و اقامه قسط و عدل آفریده اند و در این راه از بذل مال و جان و آبروی خود نیز دریغ نکرده اند.

مهم ترین فرازهای تاریخ را، صحنه های مجاهدت و دلیری، زندان و اسیری، محنت و مرارت و صد البته عزت و عظمت این انسان های والا مقام رقم زده است. 

عدالت همان رسالت خطیری است که همه انبیا و اولیای الهی مامور به اقامه آن بوده اند و بسیاری از آنان نیز جان پاک خود را بر سر این میثاق نهادند. به خاطر پافشاری بر همین مفهوم قدسی و مبارک بود که مولای متقیان و امیر مومنان علی علیه السلام در محراب عبادت به شهادت رسید.

وقتی به رنج ها و محنت های فراوانی که معصومین علیهم السلام برای مبارزه با سرکشان و زورگویان و برپایی قسط و عدل متحمل شده اند می اندیشم، با خود می گویم که آنچه ما تاکنون برای تحقق عدالت، از صبر بر اهانت و دروغ  و تخریب  مدعیان گرفته تا طعن و لعن و شماتت سهم خواهان، پرداخته ایم هزینه چندانی نبوده است.

امروز نیز به وضوح ویژه خواران و زیاده خواهان را در پس انبوه شایعات و اتهاماتی که روانه این فرزند ملت و خادم کوچک و همکاران نجیب و صبورم می شود مشاهده می کنم. اما ما تصمیم خود را گرفته ایم و به عهدی که با ملت بسته ایم پایبندیم. در کنار مردمی که عدالت را برای کشور برگزیده اند می مانیم و تا آخرین نفس به این نبرد مقدس ادامه می دهیم ... 

منبع وبلاگ دکتر احمدی نژاد 

چون به مناطق محروم رسیدگی می کند.
چون فساد مالی ندارد.
چون اسراییل و هم پیمانانش از او حمایت نمی کنند.
چون به احیای گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته است.
چون واقعا مدرک دکتری گرفته است.
چون سخنانش را با دعای فرج شروع می کند.
چون بدهی های خارجی کشور را کاهش داده است.
چون با گروه های ضد انقلاب دیدار نداشته است.
چون به مبارزه با مفاسد اقتصادی پرداخته است.
چون مقابل اسکتبار جهانی و هم پیمانانش ایستاده است.
چون نمی گذارد ۴۰ تن سیب زمینی مانند ۱۳۰ تن پیاز بگندد.
چون سهام عدالت را بین مردم پخش کرده است.
چون به تمامی استان های ایران سفر کرده است.
چون بنزین را سهمیه بندی کرده است.
چون سیاست خارجی عزت مند را استوار کرده است.
چون به شعارهای عوام پسند و غیرواقعی روی نیاورده است.
چون از بیت المال برای تبلیغاتش مصرف نکرده است.
چون به مخالفانش توهین و پرخاش نمی کند.
چون به دنبال پرکردن جیب خود و خانواده اش نیست.
چون مدافع حقوق مظلومان عالم است.
چون اولین نفری است که به فکر جراحی اقتصاد ایران است.
چون پایبند به گفتمان اصول گرایی است.
چون بسیار بسیار پر کار بوده است.
چون سعی در ایجاد فجایعی نظیر ۱۸ تیر نداشته است.
چون توهین های صورت گرفته به خودش را می بخشد.
چون جلوی تفکیک دین از سیاست را سد کرد .
شنبه نهم 3 1388
مقام معظم رهبری :
کسی را برگزینید که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند و از درد مردم احساس درد کند با مردم یگانه و صمیمی باشد، ساده زیست باشد و خود و خانواده و نزدیکانش از فساد و اشرافی گری و اسراف دور باشند چرا که گرایش مسئولان به اشراف و تجمل آفت بزرگی است.
چهارشنبه ششم 3 1388
احمدی‌نژاد دیروز در چهاردهمین نشست خبری خود با خبرنگاران داخلی که 2 ساعت و 30 دقیقه به طول انجامید به بسیاری سوالات خبرنگاران رسانه‌های داخلی پاسخ داد. اما یکی از جالب ترین قسمتهای این نشست پاسخ احمدی نژاد به اتهام پرونده نفت اردبیل و پرتقالهای اسرائیلی بود.به گزارش "حدا نیوز"، خبرنگار روزنامه اعتماد ملی در این نشست خبری خطاب به رئیس‌جمهور گفت: شما در اردبیل پرونده‌ای با عنوان "نفت اردبیل " داشتید لطفا توضیح دهید که ارتباط این پرونده با وزیر کابینه شما و اختلاف شهید باکری با آقای محصولی چه بوده است؟ احمدی‌نژاد پاسخ داد: شهید باکری سال 1362 شهید شد و بنده از سال 72 تا 76 استاندار اردبیل بودم؛ روزنامه سلام هم همین اتهام را به من زده بود که من به آنها جوابیه دادم اما منتشر نکردند، به دادگاه شکایت کردم و در دادگاه از آقای خوئینی‌ها خواسته شد تا مدارک‌شان را ارائه دهند اما ارائه ندادند و محکوم شدند.

احمدی نژاد همچنین در پاسخ به سوالی درباره پرتقال‌های منتسب به اسرائیلی گفت: می‌خواستم درباره این موضوع در مناظره سخن بگویم اما حالا خواهم گفت، بعضی وقت‌ها آدم متاسف می‌شود چرا که آثار حضور ما در ژنو در دنیا مشخص بود و در حالی که دشمنان و صهیونیست‌ها در انزوا قرار داشتند و عملکرد آنها در یک صحنه بین‌المللی محکوم شده بود، عده‌ای در داخل بازی به راه انداختند و گفتند که این پرتقال‌های اسرائیلی را باور کنیم یا ژنو را !

وی افزود:‌ البته این دروغ اینقدر افتضاح بود که خود صهیونیست‌ها هم تکذیب کردند چون مشخص بود با روشن شدن حقیقت آبرویشان خواهد رفت. عده‌ای در داخل برچسبی را در چاپخانه‌ای که مشخص است، منتشر کردند و بر روی چند پرتقال چسباندند و خودشان هم خبرش را منتشر کردند که این یک بازی ابتدایی بچه‌گانه بود و من متاسفم که بعضی‌ها از این موضوع استفاده انتخاباتی هم کردند؛ در زمان جنگ هم می‌گفتند ایران از رژیم صهیونیستی اسلحه می‌خرد که حضرت امام (ره) فرمودند اینها هر جا که بروند آنجا را آلوده می‌کنند و حالا هم می‌خواهند خودشان را به ما بچسبانند

جلسه اجرایی نمایندگان 4 منطقه ستادی شهر مشهد در محل دفتر ستاد مردمی حامیان جوان دولت اسلامی برگزار شد. به گزارش  "حدا نیوز"، در این جلسه برنامه های تبلیغاتی محیطی و نحوه صیانت از عملکرد دولت نهم در بین مسئولان ستادهای مرکزی حامیان جوان دولت اسلامی در مناطق 4 گانه شهری مشهد تبین شد. دکتر ولی زاده مسئول کمیته اساتید و نخبگان ستاد مردمی حامیان جوان دولت اسلامی در خراسان رضوی ضمن تاکید به خویشتن داری گروهای مختلف خصوصاً دانشجویان را به رعایت اخلاق انتخاباتی متذکر شدند. نمایندگان سایر گروهها با نظراتی چون صیانت از احمدی نژاد صیانت از خانواده های ایرانی است و عملکرد و عدالت خواهی مورد ظلم قرار گرفته خواهان تلاش بیشتر اعضای ستادها شدند. در این مراسم رضا حسنی از شاخه نوجوانان ستاد مردمی حامیان جوان دولت اسلامی نیز شعری را به دکتر احمدی نژاد تقدیم کرد : تو ای محمود ، خواهان عدالت / فدای ایده های ایده آلت بران گشتم در این اوضاع و احوال/بسویت آیم و پرسم ز حالت تو چون گشتی رئیس جمهور ایران /جهان مبهوت شد از اقتدارت همه فکرت فقط خدمت به ملت/ هزاران آفرین بر فکر و کارت چه سختیها کشیدی بهر ایران / سفر کردی به هر جا با رجالت تو چون حیدر شدی در این زمانه/ شده عشق به ملت ، افتخارت خودش شد خوار هر شخصی که کوشید / کند در پیش مردم پست و خوارت مکن ما را رها اینگونه دکتر  / بیا با عشق ، محکم ، با جسارت نباشد سن من قانونی ، افسوس / شود یک رای کم از صد هزارت اگر چه حق رایی من ندارم / ولی با شعر هستم در کنارت پی حل کردن دریای مشکل / زیادت رفت قدری روزگارت چه کس اینگونه درست داد ، دکتر / که بوسم دست آن آموزگارت کنم من یاد از ان روز اول / شد آبادانی ایران ، شعارت و بعد از چهار سال ، زحمات بسیار / شد این سازندگی ها یادگارت دگر حرفی ندارم با محمود / فقط بسیار هستم بی قرارت زیادم رفت نامم را بگویم / رضا ، از دوستداران وصالت  شاخه نوجوانانستاد مردمی حامیان جوان دولت اسلامی
سه شنبه پنجم 3 1388

حکایت مناظره‌ی دیروز من و سه‌تن از نمایندگان ستادهای تبلیغاتی سه تن از نامزدها لینک مطلب اصلی در سایت گفتمگفت کافه پیانو آقای فرهاد جعفری ( http://www.goftamgoft.com/note.php?item_id=523 )

● امروز به برآورد خودم «بزرگ‌ترین کار زندگی‌»ام را کردم. چه‌بسا بزرگ‌تر از «نامزدی‌ام در رای‌گیری مجلس پنجم». که در حد خودش، تاثیر به‌سزایی روی صحنه‌ی سیاسی کشورمان گذاشت و بعدها درباره‌اش قضاوت خواهد شد. و حتا؛ بزرگ‌تر از نوشتن «کافه‌پیانو» به عنوان «پرفروش‌ترین رمان فارسی پس از انقلاب در سال نخست انتشارش». که پیامدهای این یکی هم، خیلی بعدتر از این‌ها آشکار خواهد شد.

«هادی» همیشه (یعنی هروقت که من از روی ناامیدی و احساس تنهایی کردن و به‌نتیجه نرسیدن رویاهایم، تصمیم به تعطیل‌کردن «گفتمگفت» می‌گرفتم) زنگ که می‌زد تا منصرفم کند؛ می‌گفت:
مردم خیلی که هنر کنند بتوانند «یک» کار بزرگ در زندگی‌شان بکنند. آن‌وقت تو «دو» تا کار بزرگ در زندگی چهل ساله‌ات کرده‌ای و هنوز ناراضی هستی؟!... حالا ممکن است من خودم بهت در آن رای‌گیری رای‌ نداده باشم، یا اصلاً کافه‌پیانو را نپسندم و رمانی نباشد که مرا راضی کند؛ اما حقیقت این است که هردوی این کارها، رویدادهایی بوده‌اند تاثیرگذار که چیزهای را عوض کرده‌اند و تغییر داده‌اند. دیگر چه مرگت است؟!

با وجود این دلگرمی‌ها که هادی می‌داد؛ من اما پیش خودم فکر می‌کردم: «نه. هنوز آن کار بزرگی را که می‌خواسته‌ام نکرده‌ام. هیچ‌کدام این‌ها، آن کار بزرگی نیست که دلم می‌خواسته».

● چندروز پیش، یکی از خوانندگان گفتمگفت (نیما علایی)، یکی از دوستانی که دانشجوست و عضو انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی (که در جلسات کافه‌پیانو‌خوانی از نزدیک باهم آشنا شدیم) تلفن کرد و پیشنهاد داد که با توجه به تحلیل‌هایم از رای‌گیری دهم که به‌نحوی به دفاع از عملکرد محمود احمدی‌نژاد اختصاص دارد؛ در جلسه‌ی مناظره‌ای با نمایندگان ستاد تبلیغاتی سایر کاندیداها شرکت کنم.

موضوع به خودی خودش جالب بود. اما وقتی جالب‌تر شد که فهمیدم دو تن از نمایندگان نامزدها که در جلسه مناظره حاضر خواهند شد؛ دو تن از همکاران دیرینه‌ی مطبوعاتی‌ام هستند که احترام ویژه‌ای برای هردوشان قائل هستم: «محمدصادق جوادی‌حصار» (مدیرمسئول محترم روزنامه‌ی فقیدِ توس!) و «ناصر آملی» سردبیر محترم همان روزنامه.

بعد از ملاقات کوتاهی با دو تن از اعضای انجمن (آقایان مظفری و علایی) در «کافه‌تمشک» (که همین نزدیک خانه‌مان است و من تازه کشفش کرده‌ام و از جهاتی، کافه‌ی شاهکاری‌ست که مثلش را در هیچ‌کجا ندیده ام) دعوت‌شان را پذیرفتم.

وقتی از هم جدا می‌شدیم؛ ازم درباره‌ی «عنوان جلسه» پیشنهاد خواستند. گفتم بگذارید: «رفقای قدیم؛ رقبای جدید! / بررسی عملکرد نامزدهای رای‌گیری دهم». که هم ناظر به «ما سه‌نفر» باشد و هم ناظر به «آن چهار نفر» که نامزد رای‌گیری دهم هستند). که امروز که رفتم به جلسه، دیدم همان عنوان را برای مناظره انتخاب کرده‌اند.

● وارد که شدم؛ فیلم تبلیغاتی آقایان احمدی‌نژاد و کروبی پخش شده بود و در حال نمایش فیلم میرحسین موسوی بودند. نمایش فیلم‌ها که تمام شد؛ دعوت شذیم روی سن. که معلوم شد نماینده‌ای هم به نام «آقای نبوی» از سوی نامزد چهارم (محسن رضایی) در جلسه حاضر است.

به نوبت، یک سخنرانی ده‌دقیقه‌ای داشتیم. آقای نبوی در حمایت از محسن رضایی. آقای جوادی در حمایت از کروبی. آقای آملی در دفاع از موسوی. و نهایتاً من در دفاع از محمود احمدی‌نژاد.

● متن سخنرانی کوتاه من که به‌دلیل ضیق وقت، نتوانستم فرازهای آخر آن را بیان کنم:

به‌عنوان یک سکولار؛ با نام و یاد خدا صحبت‌هایم را آغاز می‌کنم.
همینطور؛ با سلام و احترام به همه‌ی شما که شنونده‌ی سخنان من هستید.
همینطور؛ با تشکر از برگزارکنندگان این جلسه که بنده را هم به این جلسه دعوت کردند و اجازه دادند تا نقطه‌نظراتم را در جمع وسیع‌تری مطرح کنم.

و با عرض ادب و احترام به دو تن از دوستان و همکاران محترمم جناب آقای «محمدصادق جوادی حصار» مدیرمسئول روزنامه‌ی توس و جناب آقای «ناصر آملی» سردبیر محترم همین روزنامه. که در سال‌های نسبتاً دور، روزهای خوش و ناخوش زیادی را با هم سپری کردیم. همین‌طور جناب آقای نبوی.

و با این اعتذار و پوزش‌خواهی پیشاپیش که اگر در حین صحبت‌هایم به‌نحو ناخواسته، مرتکب اسائه‌ی ادبی به محضر این دوستان یا نامزدهای مورد حمایت‌شان شدم، امیدوارم که به بزرگواری خود مرا ببخشند.

من برای دفاع از برخی (تاکید می‌کنم که برخی) عملکردهای دولت آقای احمدی‌نژاد (نه همه‌ی عملکردها و نه همه‌ی افکار او) در این جلسه حضور دارم بدون این‌که هیچگونه ربطی به هیچیک از ستادهای انتخاباتی نامزدها و از جمله آقای احمدی‌نژاد داشته و در این زمینه نمایندگی‌ای داشته باشم.

اما ازین جهت که ایشان را «مودب‌ترین رئیس‌جمهور سه‌دهه‌ی گذشته» نسبت به شهروندان کشورش (تاکید می‌کنم: نسبت به شهروندان کشورش) می‌دانم (مگر در یک مورد) امیدوارم همان میزان از ادب و متانت را در وقت سخن‌گفتن با شما، به نمایش بگذارم.
[در این‌جا کمی توسط برخی معدود از دانشجویان «هو» شدم»].

همینطور اجازه بدهید که ابراز خوشحالی کنم از این‌که اگر روزگاری من در یک مرتبه‌ی فروتر و جناب جوادی و جناب آملی در مراتبی بالاتر، در کنار هم بودیم تا هدف واحدی را پیش ببریم و نقطه‌نظرات ما یک حَدِ اکثر از همپوشانی را داشت؛ امروز هم با همان هدفِ واحد (یعنی دموکراسی شدن ایران) در کنار هم قرار داریم اما در این فاصله‌ی 12 سال، روند تکاملی جامعه، ما را اگرچه بازهم در کنار هم نشانده، اما گویا نقطه‌نظرات‌مان از آن میزان همپوشانی که سابق‌ بر این برخوردار بود، برخوردار نیست و هریک از ما برای دستیابی به چنان هدفی، گویا که تحلیل، ارزیابی و توصیه‌ای متفاوت از آن دیگری داریم.

این حقیقتاً جای خوشحالی دارد و رخداد خجسته و بسیار مبارکی‌ست. چرا که به نظرم نشانه‌ی این است که سرانجام «اکوسیستم سیاسی کشورمان» یا به تعبیری چرخه‌ی حیاتِ سیاسی کشورمان، درحال تکمیل شدن است و هرکدام از ما در حال قرار گرفتن روی نقطه‌ای از محور مختصات سیاسی هستیم که حقیقتاً به آن تعلق داریم و باید هم که در چنان جایی باشیم.

به این معنا که تا همین چندسال پیش، مبنای استقرار ما سه نفر (به عنوان نمونه‌ای از آحادِ شهروندان) بر روی محور مختصات سیاسی جامعه، این بود که آیا دموکراسی می‌خواهیم یا نمی‌خواهیم؟.

که چون می‌خواسیتم، هرسه‌نفرما، حالا با کمی اغماض، بر روی یک نقطه از محور مختصات قرار داشتیم. اما دینامیزم تحولاتی که در این فاصله (به‌ویژه بعد از رخداد خجسته‌ی سوم تیر) بوقوع پیوسته؛ به‌گونه‌ای بوده که هرکدام از ما را ناچار کرده است تا در نقطه‌ی متمایزی از آن دیگری مستقر بشویم. اگرچه که همچنان همان هدف واحد را تعقیب می‌کنیم. یا دستِ‌کم این‌طور «ابراز» می‌کنیم. یا این‌طور «تصور» می‌کنیم.

اگر از بالا، به صحنه‌ی سیاسی نیز نگاهی بیندازیم؛ می‌بینیم که همین رویداد در شکل فراگیرتر و شامل‌تری هم رخ داده. به این ترتیب که اغلب نخبگان و بازیگران سیاسی داخل و خارج کشوری هم، گویا که بر اساس مقتضیات و مصالح دموکراسی (همین‌طور بر اساس تحلیل شخصی خودشان) بر روی چنان محوری اولاً جابه‌جا شده‌اند و دیگر روی همان نقطه‌ای نیستند که سابق بر این بودند (عبدی/کروبی) و ثانیاً به‌نحوی روی این محور توزیع شده‌اند که مانند سابق، شاهد تجمع و تمرکز همه‌ی نیروهای دموکراسی‌خواه بر روی یک نقطه و بر محور یک شخص نیستیم و یک جور «تکثر حقیقتاً تکثر» پدید آمده. به این معنا که شاهد نوعی تکثر محتوایی هستیم که «هدف واحد» را از «مسیرهای متعدد» تعقیب می‌کنند. به این ترتیب؛‌ می‌شود گفت که نیروهای نخبه‌ی سیاسی «جزء‌نگر» شده‌اند تا اینکه مانند سابق «کل‌نگر» باشند.

اگر بازهم بالاتر برویم؛ می‌بینیم که: این خصلت، حتا در بین افکار عمومی هم قابل مشاهده است و به‌نظر می‌رسد که افکارعمومی هم در حال آماده شدن برای این مسئله است که کنش‌های سیاسی گله‌وارش را کنار بگذارند و انتخاب‌ش (حالا هرچه که هست: رای دادن یا رای‌ندان، به این یا آن شخص رای دادن) مبنایی جز جهت اشاره‌ی انگشتانِ این یا آن نخبه‌ی یا بازیگر سیاسی داشته باشد.

اما از یک جهت دیگر؛ در عین ‌این‌که شاهد هستیم که نیروهای سیاسی به نحو پراکنده‌تری روی محور مختصات سیاسی توزیع شده‌اند؛ اما شاهد این اتفاق هم هستیم که اغلب نیروهای نخبه‌ی سیاسی که از جمهوری‌های اول و دوم تعذیه می‌کنند، حول محوری تمرکز کرده‌اند تحتِ عنوان «هرکس جز احمدی‌نژاد»!

که به‌نظرم می‌بایست روی این مسئله به‌نحو دقیق‌تری متمرکز شویم و بفهمیم که داستان چیست که تقریباً هر نیروی سیاسی شناخته‌شده‌ی جمهوری‌های اول و دوم (اعم از حاکم یا محکوم)که از نظام ایدئولوژیک پیش از سوم تیر تعذیه می‌کنند و هیچ چیز نمی‌توانسته چنین جمع پراکنده‌ای را به اتفاق نظر و اتحادعمل وادار کند و آنها را کنار هم بنشاند؛ ناچار کرده تا سیاست و هدف واحدی را تعقیب کنند.

البته ادعای این جمع این است که کشور در وضعیت بسیار خطیری‌ست، باید آن را نجات بدهیم و کسی هم جز ما قادر به نجات دادن آن از این وضعیت خطیر نیست!

برای همین هم هست که در چندروز اخیر، تقریباً به هر وب‌سایت طرفدار جریان چپ‌دموکرات‌نما یا برخی سایت‌های اصولگرای سنتی برویم (از تابناک بگیرید تا پیک نت تا راه توده تا وب‌سایت الف و انتخاب و رادیو فردا و ...) با چنین تیترهایی در صدر اخبار مواجه می‌شویم:
[تمرین اسرائیل با جنگنده‌های میگ 29 برای آشنایی با نیروی هوایی ایران / اوباما به نتانیاهو: مبادا بدون اطلاع من به ایران حمله نکنید/ تدارک اسرائیل برای حمله غافلگیرانه به کشور / جنون روبه گسترش حمله به ایران در اسرائیل/ یا حتا سخنرانی‌های پی‌در‌پی رئیس مجلس کشور که به‌جای وزیردفاع، مرتبا در حال تهدید امریکا و اسرائیل در زمینه‌ی حمله به کشور هستند! تا این حس را به شهروندان القا کنند که در وضعیت زرد به‌سر می‌بریم !/ تشنج در کوی دانشگاه در تابناک / ورود رزمناو امریکایی به منامه و امثالهم].

خب البته ما هرچه را که می‌شنویم نباید باور کنیم. بلکه باید فکر فرو برویم که:
اولا) چرا به‌طرزی ناگهانی، با چنین حجمی از اخبار مبنی بر حمله نظامی مواجه می‌شویم؟!
ثانیا) چرا نیروهای جمهوری اول و دوم (نظام پیش از سوم تیر) مایلند اوضاع را بحرانی نشان بدهند و خودشان را به عنوان تنها نجات‌غریق حاضر در صحنه معرفی کنند؟!
ثالثا) چرا نیروهای سیاسی خارج کشوری (رادیو فردا و رادیو اسرائیل) هم در چنین جهتی عمل می‌کنند؟!
مگر چه اشتراک منافعی میان برخی نیروهای داخلی ظاهراً تحول‌خواه و رسانه‌های خارجی پیش آمده؟!

پاسخ من به این پرسش‌ها چیزی نیست جر این‌که «بازی رای‌گیری دهم؛ یک بازی بسیار بزرگ‌تر از حد تصورماست که فقط در چارچوب مرزهای کشور نمی‌گنجد». بلکه نتیجه‌ی این رای‌گیری که به‌ارزیابی من احتمالاً تاحدودی شانه‌به شانه و نفسگیر هم خواهد بود و حتا ممکن است که رویدادهای غیرمترقبه‌ای را به صحنه‌ی سیاسی کشورمان تحمیل کند؛ تأثیر به‌‌سزایی در سرنوشت منطقه و جهان باقی خواهد گذاشت.

و از همین جهت هم هست که ما شهروندان، و جریان‌های سیاسی کشورمان (اعم از این‌که نامزدی در این بازی داشته باشند یا نداشته باشند) تنها بازیگران عرصه‌ی این بازی سرنوشت ساز نیستیم و عوامل و مولفه‌های بسیار دیگری هم مایل به دخالت در این بازی هستند که در تعیین نتیجه بسیار موثر خواهند بود.

من جهان معاصر را به دو جهانِ «پیش از فتوای آیت‌الله خمینی» و «پس از فتوای آیت‌الله خمینی» در مورد سلمان رشدی تقسیم می‌کنم. چرا که معتقدم برای نخستین‌بار، با صدور این فتوا بود که نظم پیشین بین‌الملل، توسط روح توسعه‌طلب و بلندپرواز ایرانی برای تجدید حیات و تجدید قدرت تاریخی خودش، به چالش گرفته شد. به نحوی که یک ایرانی، با صدور این فتوا که ظاهری مذهبی داشت، عملاً اعلام کرد که حکم صادره توسط او، حتا در مزرهای کشورهای دیگر هم معتبر و لازم‌الاجراست! درحالی که «اصل سرزمینی بودن مجازت‌ها» یکی از ترم‌های اصلی حقوق‌بین‌المل است.

پس از آن است که ما در اقصی نقاط جهان (به‌ویژه در جهان اسلام)، شاهد وقوع رویدادهای بسیاری هستیم که هرکدام از آنها، به گونه‌ای نظم پیشین بین‌الملل را به چالش می‌گرفتند.

این نظم توسط ما ایرانی‌ها و با ابزار صدور یک فتوای مذهبی به چالش گرفته شد چون تحت چنان نظمی، ممکن نبود که بتوانیم به رویای تجدید حیات امپراتوری فارس دست پیدا کنیم. بلکه باید نظم پیشین به‌هم می‌ریخت تا در کشاکش بی‌نظمی و آنارشی ناشی از درهم‌ریختن و به چالش کشده شدن نظم قدیم؛ فرصتی برای کسب قدرت و هژمونی در منطقه و جهان و از طریق تحمیل قدرت و رای خود به رقبای منطقه‌ای و جهانی پیدا کنیم.

که تاحد بسیاری هم به این موفقیت نائل شدیم. آن‌چنان که تا ما ایرانی‌ها نخواهیم در لبنان، افغانستان، پاکستان، عراق، آسیای میانه، ارمنستان، حتا سودان و برخی کشورهای افریقایی ثبات و امنیتی برقرار نخواهد شد. و حتا رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا مدتی پیش و خطاب به کنگره این کشور اعلام کرد که بیش از این‌که نگران مانورهای نظامی روس‌ها در امریکای لاتین باشد؛ نگران دست‌اندازی ایران به کشورهای امریکای لاتین و بازی‌های سیاسی ایران در این منطقه است.

از این جهت است که معتقدم علاوه بر ما شهروندان؛ نیروهای دخیل دیگری هم در بازی رای‌گیری دهم حضور دارند و مشغول ایفای نقش هستند تا ‌بخت و اقبال دسته‌ای از بازیگران را نزدِ افکار عمومی افزایش بدهند. آن دسته از بزیگران که همین اندازه که آقای اوباما به‌مثابه اولین دولتمرد امریکایی و پس از سی سال، عنوان رسمی حاکمیت سیاسی (یعنی جمهوری اسلامی ایران) را برای نخستین‌بار بر زبان بیاورد و این کشور را تحت ساخت حقوقی فعلی به‌رسمیت بشناسد؛ برای‌شان کافی‌ست! (چون تحت چنین وضعی، منافع صنفی همه‌ی این گروه از بازیگران سنتی هم حفظ خواهد شد). همچنان‌که متقابلاً از تجدیدِ تصدی کسانی جلوگیری کنند که «منافع ملی» بیش از «منافع و مصالح نظام سیاسی» برای‌شان اهمیت دارد و حاضر به کوتاه آمدن در مسئله‌ی هسته‌ای نیستند.

تکنولوژی‌ای که در صورت دسترسی کشور به آن؛ ما را به یک «ملت درجه یک» در دهه‌های آینده تبدیل خواهد کرد و در صورت توقف، به یک «ملت درجه دو» و توسری‌خور در منطقه تبدیل خواهد کرد.

از جمله توسری‌خور پاکستانی که به مثابه‌ی «مرکز آشوب و بی‌ثباتی قابل گسترش و غیرقابل مهار» هرلحظه احتمال دارد بنیادگراهای وهابی، کنترل این کشور را به دست بگیرند و به دلیل رقابت‌های مذهبی برای در دست گرفتن رهبری جهان اسلام و کینه‌توزی‌های فرقه‌ای، جهت کلاهک‌های هسته‌ای شان را از دهلی، به سمت تهران بچرخانند.

ذیل چنین تحلیلی و از دید من، در رای‌گیری دهم:
ما «3 نامزدِ محافظه‌کار اسلامگرا» خواهیم داشت که نظم بین‌الملل پیش از فتوای آیت‌اله خمینی و مناسبات و ترتیبات آن‌را در قبال «حفظ و تضمین منافع صنفی و گروهی خود» پذیرا خواهند شد/ به علاوه‌ی «یک نامزد محافظه‌کار بازهم اسلامگرا اما با ملی‌گرایی به‌مراتب افزون‌تر» که مایل به ایجاد نظم نوینی‌ست که طی آن، ایران مقدمتاً و فعلاً، «بازیگر دستِ‌اول در منطقه» باشد.

با این توضیحات: روشن است که از دیدِ من؛ نامزدِ اخیر کسی نیست جز محمود احمدی‌نژاد.

● همان ابتدا که نشستیم؛ دیدم که «ناصر آملی» مچ‌بند پارچه‌ای سبزی بسته است. طوری که کسی نشنود، از ایشان پرسیدم «این چیست؟» که گفتند «مچ‌بندی‌ست تبلیغاتی». باخنده و محض شوخی گفتم: «نکند قصد انقلاب رنگی دارید؟!». که ایشان هم باخنده گفتند: «نه. قصد اصلاحات رنگی داریم!».

● در بخش‌هایی که مدعی شدم «محمود احمدی‌نژاد، مودب‌ترین رئیس‌جمهور در سی سال گذشته نسبت به شهروندان کشورش بوده»؛ با برخی اعتراضات و هو کردن و تمسخر و خنده‌ی هواداران آقای موسوی روبرو شدم. که ناچار شدم مجدداً روی این عبارت تاکید کنم «با شهروندان کشورش». و مجبور شدم اضافه کنم: «نه با اسرائیل یا خارجی‌ها و بیگانه‌ها».
و تاکید کردم که در 4 سال گذشته، تمام سخنرانی‌های او را به دقت رصد کرده ام و هیچگاه در متن سخنان او با عبارات و تعابیر توهین‌امیز به هیچ بخشی از مردم مواجه نشده‌ام "مگر یک مورد". و از حاضران خواستم که اگر موردی سراغ دارند بگویند.
اما بازهم همان یک مورد (موردِ معروفِ بزغاله!) را برایم مثال آوردند. من هم گفتم: «من که گفتم "مگر یک مورد". نگفتم؟!».

تاسف‌آور است که حتا در یک محیط دانشگاهی، کسی گوش نمی‌دهد شما چه می‌گوئی! وضع واقعاً‌ وخیم ا‌ست.

● من در بخشی از تحلیلم گفتم «پیروزی آقای احمدی‌نژاد و تصدی مجدد او، مقدمه‌ی واجب یک تکنوکراسی دموکرات است». همین‌طور با استناد به بخشی از اظهارت «علی‌رضا علوی‌تبار» که احمدی‌نژاد را کسی خوانده بود که «خارج از سلسله‌ی قدرت بوده و معلوم نیست به چه ترتیبی وارد ساختار قدرت شده»؛ گفتم:
[«احمدی‌نژاد از جنس ما مردم است». همین‌طور به ناصر آملی گفتم «از این کف و سوت‌هایی که این‌جا می‌زنند و می‌کشند، یکوقت دچار این تصور نشوید که رای‌دهندگان، همین جمع حاضر هستند. نه؛ رای‌دهندگان واقعی که همه‌شان از جنس من و مانند من هستند، نفر پیروز رای‌گیری 23 خرداد را معلوم خواهند کرد». همین‌طور مجدداً تاکید کردم که «احمدی‌نژاد،‌مودب‌ترین حاکم سی‌سال اخیر با شهروندان بوده و از ادبیات و سخن‌گفتن این مرد پیداست که قائل به نظریه‌ی ناروای خودی – غیرخودی نیست. همین‌طور گفتم «تمام حاکمان 26 سال نخست، چنان منافع هنگفت خود و فرزندان‌شان را در خطر می‌بینند که ناطق‌نوری به خاتمی توصیه می‌کند که راه بیفت در سراسر کشور و به همه بگو که هرکه من مولای اویم، این میرحسین هم مولای اوست»! و اضافه کردم این نگرانی در سخنان ناطق این‌گونه بازتاب پیدا می‌کند که می‌گوید «موسوی مرا تحویل می‌گرفت اما احمدی‌نژاد اصلا مرا تحویل نمی‌گیرد». واکنش آقای احمدی‌نژاد را هم دیروز دیدیم که گفت: «من یک‌ساعت نشستن و خدمت‌کردن به مردمی که زیر دست‌وپای سیاست‌های شما له شده‌اند را با صدها ساعت نشست و برخاست با شما آدم های "پرمدعای بی‌خاصیت" عوض نمی‌کنم»].

● به ویژه آن جمله‌ی نخستم؛ و سایر اظهاراتم در دفاع از آقای احمدی‌نژاد، «ناصر آملی» را آنقدر عصبی و هیجان‌زده کرد که چیزهایی گفت که دهان من از حیرت و تعجب بازمانده بود!

مثلاً با لحنی کنایی و طوری که تلویحاً مرا به «امنیتی بودن» متهم کند؛ گفت: «این‌که آقای جعفری گفتند را حتا ما هم جرات نداریم به زبان بیاوریم. احتمالاً ایشان حاشیه‌ی امنیتی دارند»! (حالا نه حاشیه‌ی امن بلکه حاشیه‌ی امنیتی!).
بعد هم آشفته‌تر و عصبی‌تر گفت: «خون دل‌هایی که ما از این سکولارهایی که حتا یک رگ دموکراتیک در بدن‌شان وجود ندارد خورده‌ایم که از هیچ‌کس نخورده‌ایم»!

حیرت‌انگیز بود. کسی مرا متهم به برخورداری از حاشیه‌ی امنیتی می کرد که خیلی خوب مرا می‌شناسد و می‌داند که من در چندسال گذشته، تحت چه شرایط سختی زندگی کرده‌ام اما هیچگاه رای و نظرم را به هیچ کجا و هیچ کس و هیچ جریانی نفروخته‌ام.

حتا یک‌بار، چندسال پیش که تازه به مسهد برگشته بودم؛ ایشان را در دفت ریکی از دوستانم دیدم. ازم پرسید: «چکار می‌کنی آقا فرهاد؟!».
گفتم: «بیکارم حاج‌آقا. خانه‌نشینم.... اگر گاهی کار صفحه‌آرایی مطبوعات گیرم بیاید که آمده. وگرنه به دویست‌هزارتومانی زندگی می‌کنم که از محل اجاره‌ی آپارتمان بالایی‌مان دریافت می‌کنم».
گفت: «مگر نمی‌توانی وکالت کنی؟!».
گفتم: «جرا. قبول هم شدم. اما مرا برای مصاحبه خواستند و من حاضر نشدم به سوالات‌شان پاسخ دهم و گفتم این مصداق بارز تفتیش عقاید است. برای همین پروانه‌ام را ندادند».
که ایشان گفت: «حالا جواب‌شان را می‌دادی. بالاخره آدم باید زندگی کند».
گفتم: «یعنی تفتیش عقیده‌ام را بپذیرم؟! ... شما که مرا می‌شناسید. گردنم را بزنند، حاضر نیستم حرف زور گوش کنم».
گفت: «قبول دارم که تفتیش عقاید است. اما به‌هرحال، زن و بچه‌ی آدم در سختی قرار می‌گیرند. باید به سوالات‌شان جواب می‌دادید».

راستش را بخواهید؛ از توصیه‌ی ایشان، حسابی تعجب کردم. همین اندازه که از اتهامات و توهین‌های دیروزشان، تعجب که نه؛ فقط اظهار تاسف کردم و اضافه کردم که «می‌شنوم و پاسخی نمی‌دهم».

● در حالی‌که «ناصر آملی» (هوادار مردی از عمق دهه‌ی شصت) این نسبت‌ها را بهم داد و آن توهین‌ها را بهم کرد؛ «جوادی حصار» رو به جمع گفت: «من فرهاد را می‌شناسم. و به احمدی‌نژاد تبریک می‌گویم که با عملکردش، توانسته کسی مثل فرهاد جعفری را به خودش جذب کند».

● در اواخر جلسه؛ یکی از عکاس‌های جلسه، سرش را آورد بیخ گوشم و بهم گفت: «از دوازده سال پیش، تو برایم اسطوره بودی. اما امروز با حمایتت از عملکرد احمدی‌نژاد، گند زدی به آن تصویری که از تو در ذهن داشتم».

سرم را بردم توی گوشش و گفتم: «من چنان شرافتمندانه زندگی کرده‌ام در این سال‌ها، که دیشب در به در دنبال خیاطی می‌گشتم که پوسیدگی شلوارم را درز بگیرد و بعد با یک لایه چسب بهم بچسباند».
امیدوار بودم از حرفی که زده خجالت بکشد. که کشید اما با قاطعیت گفت: «می‌دانم! مجبورت کرده‌اند بیایی اینجا از احمدی‌نژاد دفاع کنی»! (مثلاً اداره‌ی اطلاعات مجبورم کرده!).

من فقط خندیدم و سری به نشانه‌ی تاسف تکان دادم. واقعاً با چنین کسانی چه می‌شود کرد و چه می‌شود گفت؟! وقتی «ناصر آملی» دوست و همکار چندین و چندساله‌ات (که حتا برای روزنامه‌ی او هم همین یکی دوسال پیش صفحه‌آرایی کرده‌ای و سی‌چهل هزارتومانی ازشان گرفته‌ای بابت هر شماره و او خیلی خوب می‌داند صفحه‌‌‌‌آرایی برای کسی در رده و سابقه‌ی من، یعنی عملگی‌کردنِ مطبوعاتی و آجر بردن و آوردن اما تن به نادرستی ندادن!)، فقط به‌خاطر آنکه «مثل او نمی‌اندیشی» چنان تهمتی بهت می‌زند تا علیه رقیبش فضاسازی تخریبی کند؛ از این بنده‌ی خدای عکاس بی‌خبر از همه‌جا چه انتظاری می‌شود داشت؟!

● در انتها و بیرون سالن؛ جماعتی از دانشجوهای طرفدار موسوی و کروبی دورم حلقه زده بودند و ابراز تعجب می‌کردند که «تو چرا؟!». من هم گفتم: «از مردِ شرافتمند؛ مردِ شرافتمند هم باید دفاع کند. غیر از این بود جای تعجب داشت!».

● عده‌ای از خانم‌های دانشجوی هوادار آقای احمدی‌نژاد هم مرتب می‌آمدند پیشیم و از این‌که با ادب و متانت و با پرهیز از سطحی‌گری و تهمت‌زنی از عملکردِ آقای احمدی‌نژاد دفاع کردم؛ ازم تشکر می‌کردند. و چنان «مهربانی کم‌نظیر»ی از خودشان بروز می‌دادند که باورنکردنی بود.

آنقدر که احساس کردم چقدر «تنها و مظلوم»‌اند و چقدر از این‌که آدمی مثل من آمده است و بدون نگرانی از حیثیت عمومی‌اش و به‌رغم تهمت و توهین‌شنیدن از دوستان مطبوعاتی‌اش، از عملکرد مردی از جنس خودش دفاع می‌کند؛ خوشحالند.

● «کار بزرگ»ی که می‌گویم کردم همین است. این‌که دیروز تابوی «مرزهای پوشالی میان‌مان» را شکستم. به‌نحوی که قطعاً در ذهن همه‌ی حاضران جلسه‌ی دیروز (از هر دسته و مرامی که بودند) این خاطره به‌جا ماند که «می‌شود سکولار بود اما به‌ضرورت منافع ملی، از یک اسلامگرا حمایت کرد». «می‌شود اسلاگرا بود اما به‌ضرورت منافع ملی، از یک سکولار حمایت کرد».

این روزی بود که همیشه منتظرش بودم. تا فرصت شکستن مرزهایی را داشته باشم که حاکمانِ 26 سال نخستِ جمهوری اسلامی، با عملکرد ناصواب خود، آن را ساخته بودند تا با «بخش‌بندی کردنِ جامعه‌ی ایرانی»، در شکافِ حاصل از این بخش‌بندی‌های تصنعی و دروغین جا خوش کنند و همیشه «خر مراد» را سوار باشند!

من همه‌ی آن «بهت و حیرت»ی را که دیروز در همه‌ی طرف‌های بازی شاهدش بودم؛ می‌خواستم و بهش احتیاج داشتم.

این لینکِ «انصارنیوز» را ببینید:
http://ansarnews.ir/news/1592/

● همین‌که به خانه برگشتم؛ تلفن همراهم زنگ زد. دوستِ دوری بود که اتفاقاً در جلسه حضور داشت و گویا به‌همراه «نماینده ستاد محسن رضایی» به جلسه آمده بود. دوستی که برادرش، واسطه‌ی ازدواج من و پری‌سیما بود و من از طریق او با شخص اخیر (که تلفن کرد) آشنا شده بودم.

بعد سلام و احوالپرسی، گفت که وقتی مرا دیده که به جلسه آمده‌ام تا از عملکردِ احمدی‌نژاد دفاع کنم، حیرت کرده است. آخر‌الامر هم گفت که چشم نماینده‌ی محسن رضایی را به خاطر ادب و متانت‌ام گرفته‌ام و ماموریت دارد تا ازم دعوت کند که بروم به جلسه‌ای در تهران در حمایت از محسن رضایی!

گفتم گویا مرا اشتباه گرفته و نشناخته! یعنی واقعاً فکر کرده من کسی هستم که بشود مرا به ستاد این و آن کشاند؟!... و گفتم من رای نخواهم داد. در این جلسه هم حاضر شدم برای این‌که به مصلحت کشورمان می‌بینم که کسانی که مایلند رای بدهند، به آقای احمدی‌نژاد رای بدهند. وگرنه من کی واردِ این بازی‌ها شده‌ام که حالا بشوم؟! آن‌هم به طمع پست و مقام و نان و آبی. که این لحظه از احمدی‌نژاد دفاع کنم و لحظه‌ی بعد در ستاد رضایی باشم!... در این جلسه هم که بودم، هیچ نمایندگی‌ای از ستادِ آقای احمدی‌نژاد نداشتم. اصلاً نمی‌شناسم‌شان که کیستند یا کجایند! بلکه به صفت شهروندی‌ام در این جلسه شرکت کرده بودم. همین و بس.

● حوصله‌ی شمارش بی‌پرنسیپی‌های جلسه‌ی دیروز و خلاف عقل و منطق بودن بسیاری رفتارها و کنش‌ها را ندارم. فقط همین‌قدر به‌تان بگویم که: جلسه‌ی دیروز یک «بلبشوی مطلق» و حقیقتاً که برای من تاسف‌آوربود!

نه این‌که برگزارکنندگان تقصیری داشته باشند. بلکه گویا این خصلتِ جلسات سیاسی دانشجویی‌ در کشور ماست. توهین‌کردن، تهمت زدن، وقت تلف کردن، به حرف کسی‌گوش نکردن، میان حرف کسی پریدن و قطع کردن کلامش و شعاردادن‌های احساسی.

وضع طوری‌ بود که در میانه‌ی جلسه، سرم را بردم توی گوش «ناصر آملی» و ازش پرسیدم: همیشه با چنین وضعیتی روبرو هستید؟!... که با تکان دادن سر تائید کرد.

دانشجویان بنده‌ی خدا هم تقصیری ندارند. وقتی آموزگاران‌شان ما باشیم، آنها چه تقصیری دارند؟! لابد فکر می‌کنند رقابت سیاسی همین است که می‌بینند و شاهدش هستند!
ماهم به سهم خودمان تقصیری نداریم. وقتی آموزگاران ما «محمود دولت‌ابادی» یا «عبدالکریم سروش» هستند که آن توهین‌های زشت را نسبت به هم مرتکب شدند.
آنها هم تقصیری ندارند. وقتی آموزگاران‌شان «آل احمد» و «شریعتی» هستند که همچنان که بارها نوشته‌آم «آموزگاران پدرخواندگی و قیم‌مآبی» و « کینه و نفرت از یکدیگر» هستند.
خوب که نگاه کنید؛ آنها هم تقصیری ندارند. چون در جوانی و در هنگام شکل‌گرفتن شخصیت‌شان، از آبشخوری سیراب شده‌اند و تغذیه کرده‌اند که «منبع و منشاء تمام آلودگی‌های اخلاق سیاسی ایرانیان» است: «حزب توده»!

● نزدیک غروب؛ این پیامک را هم برای «ناصر آملی» فرستادم: «مبادا فکر کنید ازتان دلخورم. می‌دانم که دوستم دارید و حرص و جوش‌تان پدرانه است. قربان شما / فرهاد».

آیت‌الله مهدوی‌کنی اعلام کرد: اکثریت جامعه روحانیت مبارز در انتخابات از آقای احمدی‌نژاد حمایت می‌کنند و بنده نیز آقای احمدی‌نژاد را اصلح می‌دانم و به ایشان رای می‌دهم.

به گزارش خبرگزاری فارس، آیت الله مهدوی کنی در گفتگو با سایت جامعه روحانیت مبارز افزود: در جامعه روحانیت مبارز روالی برای تصمیم گیری وجود دارد که با رای دوسوم اعضای حاضر موضوعات به تصویب می رسد. ما در رای گیری که چندی قبل در ارتباط با معرفی و حمایت از آقای احمدی نژاد به عنوان کاندیدای جامعه روحانیت مبارز داشتیم، به اکثریت رسیدیم ولی به دوسوم نرسیدیم. اقلیتی هم که سه رای کمتر داشت رای به سکوت دادند و این سکوت به معنی نفی آقای احمدی نژاد نبود، بلکه آنها نظرشان این بود که جامعه روحانیت مبارز در این موضوع سکوت کند.

وی گفت: اما نظر شخصی ام در بیان مصداق این است که بعد از جمع بندی به این نتیجه رسیده ام که آقای احمدی نژاد اصلح است و به ایشان رای می دهم.

وی یادآور شد: ما نظرمان را عرض کردیم، مردم ما در این سی سال بلکه قبل از آن نشان داده اند که مردمی رشید و صاحب تشخیص هستند. به میدان رای خواهند آمد و آنها هم فردی را که اصلح می دانند، انتخاب می کنند. و انشاءالله یک فردی بیاید که مشکلاتی که در این مملکت هست را حل بکند و در برابر دشمنان ما هم بتواند ایستادگی بکند.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه رسمی جامعه روحانیت مبارز آیت الله محمدرضا مهدوی کنی دبیرکل این جامعه نظرخود را درباره کاندیدای اصلح دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد.متن پرسش و پاسخ به شرح ذیل است:

خبرنگار : حضرت آیت الله مهدوی کنی با توجه به اینکه کمتر از سه هفته دیگر به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و میان دوره ای مجلس خبرگان رهبری باقی مانده است، لطفا نظرتان را در مورد شرکت آحاد مردم در این انتخابات بیان بفرمائید؛

بسم الله الرحمن الرحیم؛
همانطوری که در تمام ادوار انتخابات، مردم و همه علاقه مندان به اسلام، انقلاب و این کشور در صحنه حضور داشته­ اند و این حضورشان یکی از عوامل مهم پیروزی و دوام انقلاب بوده است، در این مرحله انتخابات ریاست جمهوری هم حضور مردم هم در داخل و هم در خارج میتواند کارگشا بوده و آثار خوبی داشته باشد.

حضور و رای دادن مردم در انتخابات به عنوان یک حق قانونی و طبیعی است و علاوه بر آن یک تکلیف شرعی و سیاسی است.

اینکه گفتم حق قانونی است چون انسان یک موجود مدنی بالطبع است و در اجتماع زندگی میکند؛ پس سرنوشت او وابسته به اجتماعش است و اوست که این اجتماع را می سازد و از آن هم متاثر می شود.

و قهرا عدم حضور نتیجه ای جز محکوم شدن به چیزی که نخواسته است ندارد. ولی اگر حاضر شد و دخالت کرد، در سرنوشت خودش مؤثر واقع شده و اگر رأیش هم مقبول واقع نشود، وظیفه اش را انجام داده است.

من در انتخابات شرکت می کنم، رای میدهم و انشاءالله همه ایرانیان، مؤمنین، مسلمانها، غیر مسلمانها هم در این انتخابات شرکت خواهند کرد.

خبرنگار: لطفا برای امت بیدار و همیشه در صحنه جمهوری اسلامی ایران بفرمائید شاخصهای کاندیدای اصلح به نظر شما چیست و جایگاه نقد در تبلیغات کاندیداها کدام است؟

در انتخابات قاعدتا به کسی که صالح تر است رای داده میشود. اصلح بودن هم جهات مختلفی دارد. اگر به کسی رای داده می شود، معنایش این نیست که او هیچ عیبی ندارد و قابل نقد هم نیست. چون انسانهای معمولی طبعا اشکال در کارشان وجود دارد و ممکن است اشتباه و خطا بکنند.

رای دهندگان من حیث المجموع فردی را با تمام خصوصیات و جنبه های سلبی و ایجابی اش بررسی می کنند و در نهایت یک نفر که به نظرشان برای مردم، انقلاب و اسلام مفید است را انتخاب می کنند.

ما هم روی این جهت است که می خواهیم فردی را انتخاب بکنیم و الا نسبت به کاندیداهای دیگر هم احترام می گذاریم. وقتی کاندیدائی تائید شده است، مورد احترام است و نباید بی احترامی به هیچ یک از سایر کاندیداها بشود.

من بی احترامی نسبت به هر یک از کاندیداها چه از ناحیه سایر کاندیداها و چه از ناحیه طرفداران آنها را نمی پسندم.

نباید نقدها دلالت برسلب مطلق بکنند. یعنی نباید کاندیداها به گونه ای نقد شوند که معنایش این باشد که او بدرد نمی خورد و تا به حال هم کار حسابی انجام نداده است.

بعضی حرفها نفی تمامی زحمات گذشتگان است. این کم لطفی و بی انصافی است که زحمات کسانی که در این سی ساله خدمت کرده اند از مرحوم شهید رجائی گرفته تا به امروز، نادیده گرفته شود. یعنی فرض کنیم کسی که قبل از ما بوده عناد کرده و همه اش برای تخریب بوده و حالا ما آمده ایم و می خواهیم آن خرابیها را اصلاح کنیم. ممکن است اشتباهاتی در کار وجود داشته باشد ولی معمولا گذشتگان ما این گونه نبوده اند که می­ خواستند انقلاب را تخریب بکنند.

نقد معنایش این است که انسان جنبه های مثبت را ببیند، و در جنبه های منفی هم راه حل نشان بدهد. نه اینکه فقط منفی بافی بشود. و از طرفی هم نباید به عنوان یک معاند با طرف برخورد شود.

اگر پیشنهادی هست باید گفته شود که ما برای رفع مشکلات موجود، که موجود هم هست، این راه حل ها را داریم. خوب است به مردم بگوئیم که ما راه حل داریم.

بیان مشکلات را همه مردم می دانند. اگر از تمام روستائیان ما بپرسید که آقا در کشور ما چه مشکلاتی است؟ آنها هم می دانند بیکاری، گرانی، کمبودها و ... وجود دارد و همه اینها را مشاهده می کنند. لزومی ندارد که بنده بیایم پشت میکروفون و اینها را برای مردم دوباره بازگو کنم. سؤال این است که جنابعالی که تشریف آورده اید چه راه حلی دارید؟

اما اگر فقط نقد کند ولی راه حلی ارائه ندهد. یا کلی گوئی بکند، فائده ای ندارد. اگر هم این منفیات اثر بکند، وقتی که در موقع عمل راه حلی نبود، مردم برمی گردند و می گویند که جنابعالی که تشریف آورده اید چه کار کردید؟ شما که آن همه اشکال می کردید حالا خودتان آن اشکالها را چگونه رفع کردید؟

نکته دیگر در انتخاب اصلح این است که دو بعد در کاندیدای اصلح وجود دارد. یک بعد رفع مشکلات داخلی و یک بعد هم ایستادگی در مقابل دشمنان خارجی.

دشمنی آنها برای این نیست که چون ما نتوانستیم برای مردم ایجاد کار کنیم با ما دشمن شده اند و اگر فرضا رئیس جمهوری ایجاد کار بکند دیگر با او دشمن نخواهند بود.

آنها از اول با اصل این انقلاب مخالف بوده اند، بنابر این ما کسی را می خواهیم که هم بتواند مشکلاتمان را برطرف بکند و هم در برابر فشارهائی که دشمنان بر ما وارد می کنند بتواند مقاومت و ایستادگی کند.

خبرنگار: مردم دلسوز و قهرمان ایران اسلامی بسیار با ما تماس می گیرند و می پرسند که ما می خواهیم رای بدهیم، و لی در مورد مصداق کاندیدای اصلح منتظر اظهار نظر جامعه روحانیت مبارز هستیم. لطفا بفرمائید که موضع حضرتعالی و جامعه روحانیت مبارز در انتخاب کاندیدای اصلح کدام است؟

در جامعه روحانیت مبارز روالی برای تصمیم گیری وجود دارد که با رای دوسوم اعضای حاضر موضوعات به تصویب می رسد. ما در رای گیری که چندی قبل در ارتباط با معرفی و حمایت از آقای احمدی نژاد به عنوان کاندیدای جامعه روحانیت مبارز داشتیم، به اکثریت رسیدیم ولی به دوسوم نرسیدیم. اقلیتی هم که سه رای کمتر داشت رای به سکوت دادند و این سکوت به معنی نفی آقای احمدی نژاد نبود، بلکه آنها نظرشان این بود که جامعه روحانیت مبارز در این موضوع سکوت کند.

اما نظر شخصی ام در بیان مصداق این است که بعد از جمع بندی به این نتیجه رسیده ام که آقای احمدی نژاد اصلح است و به ایشان رای میدهم.ما نظرمان را عرض کردیم، مردم ما در این سی سال بلکه قبل از آن نشان داده اند که مردمی رشید و صاحب تشخیص هستند. به میدان رای خواهند آمد و آنها هم فردی را که اصلح می دانند، انتخاب می کنند. و انشاءالله یک فردی بیاید که مشکلاتی که در این مملکت هست را حل بکند و در برابر دشمنان ما هم بتواند ایستادگی بکند.                   والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
گفتنی است پیش از این نیز آیت الله یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرده بود که اکثریت اعضای این جامعه احمدی نژاد را به عنوان کاندیدای اصلح انتخابات معرفی کرد‌ه‌اند.

لینک منبع: رجانیوز

شکنجه عدالت با اتکاء صرف به "ضریب جینی"

رجانیوز-گروه اقتصادی: یکی از سایت های منتقد رفتار اقتصادی دولت، چندی پیش مطلبی را با عنوان «شکنجه اعداد و تفسیر ضریب جینی» در قسمت یادداشتهای خود منتشر کرده است.

این مطلب در واقع پاسخی به گزارش تحلیلی یکی از خبرگزاری ها بود که در آن ضریب جینی در سه سال فعالیت دولت احمدی نژاد را با سه سال آخر دولت خاتمی مقایسه و مشخص شده بود که ضریب جینی و به تبع آن، شکاف طبقاتی در مدت فعالیت دولت نهم کاهش یافته است.

خبری که "فارس" در این زمینه منتشر کرد،به قرار زیر بود:
«بر اساس تازه‌ترین آمار رسمی بانک مرکزی، شاخص ضریب جینی در ایران در سال 84 برابر 0.4023 ، سال 85 برابر 0.4004 و سال 86 برابر 0.4045 بوده است که با این حساب متوسط ضریب جینی در سه سال دولت نهم 0.4024 خواهد بود. طبق آمارهای رسمی بانک مرکزی، شاخص ضریب جینی در ایران در سال 81 برابر 0.4191، سال 82 برابر 0.4156 و سال 83 برابر 0.3996 بوده است که با این حساب متوسط ضریب جینی در سه سال آخر دولت هشتم 0.4114 می شود که در مجموع نشان می دهد، ضریب جینی در دولت نهم با کاهش دو درصدی مواجه شده است. نکته دیگر اینکه دولت خاتمی در کسب بالاترین ضریب جینی نیز رکورد‌دار است و طی سه دولت سازندگی، اصلاحات و نهم، بدترین وضعیت توزیع درآمد و بالاترین "شکاف طبقاتی در سال 81 اتفاق افتاده است.»

اما استدلال این سایت در رد گزارش فوق با ذکر یک مثال و با عنوان " شکنجه آمار"،انجام شد:
«فرض کنید دولتی نرخ بی‌سوادی در کشور را از 99 درصد به 50 درصد کاهش دهد. حال فرض کنید دولت دوم که پس از دولت اول روی کار آمده است، این نرخ را از 50 به 49 کاهش دهد. سوال: عملکرد کدام دولت بهتر بوده است؟ مشخص است که اگر تغییرات را مدنظر قرار دهیم، دولت اول موفق‌تر بوده است چرا که بی‌سوادی را تقریبا به اندازه نصف مقدار اولیه‌ای که تحویل گرفته کاهش داده است.
این عملکرد در مقایسه با دولت دوم که تغییرات کاهشی بی‌سوادی در آن ناچیز بوده به وضوح بهتر است. اما فرض کنید تحلیلگر داستان ما بخواهد با میانگین گیری، داده‌ها را شکنجه کند. نتیجه این می‌شود که میانگین نرخ بی‌سوادی را در دوره دولت اول 74.5 و در دوره دوم 49.5 محاسبه می‌کند و به همین دلیل، دولت دوم را موفق‌تر می‌داند! ماجرای تحلیل‌هایی همانند آنچه در آغاز این سطور نقل شد نیز دقیقا به همین صورت است.»

گرچه بحث "شکنجه آمار" درباره محاسبهنرخ بی‌سوادی صحیح است، اما این قیاس درباره محاسبه ضریب جینی"مع الفارق" است، زیرا آمار رسمی بانک مرکزی در مورد این شاخص بیانگر نوسانات کم دامنه این متغیر در طول سالهای گذشته است. به عبارت دیگر ضریب جینی همچون نرخ بی‌سوادی که مورد مثال یادداشت نویس این سایت قرار گرفته در طی دوره‌های گذشته تغییرات معناداری نکرده است که استدلال مذکور در مقایسه بین دولتها باطل باشد.

ضریب جینی
منبع: اطلاعات سریهای زمانی بانک مرکزی

توجه به مسیر ضریب جینی در طول سالهای گذشته چند نکته مهم قابل توجه است:

1.نمودار آمار به خوبی نشان می‌دهد که ضریب جینی در دولت نهم نسبت به دولت اصلاحات بهبود یافته است.

2.ضریب جینی یا شاخص اختلاف طبقاتی در سالهای 81 و 82 در دوران خاتمی بیشترین مقدار در طی بیست سال گذشته بوده است (رکورد اختلاف طبقاتی).

3.ضریب جینی شاخص خوبی برای توضیح اختلاف طبقاتی نیست:
همانطور که در نمودار مشاهده می‌شود شاخص ضریب جینی به غیر از دو سال 81 و 82 در طی دولتهای گذشته نوسان کم دامنه‌ای داشته است. هر چند ضریب جینی در دوران هاشمی و بطور خاص در سال 74 جهش قابل توجه‌ای را نشان می‌دهد. اما واقعیات موجود در دوران سازندگی، تورم 50% و سیاستهای توسعه سرمایه‌داری هاشمی اختلاف طبقاتی شدیدی را در این دوران بوجود آورد که در این شاخص به خوبی توضیح داده نمی‌شود. علت چیست و چرا ضریب جینی نمی‌تواند اختلاف طبقاتی را به خوبی توضیح دهد؟

علت این امر را باید در این واقعیت جستجو کرد که این شاخص بر اساس درآمد دهکهای مختلف طراحی شده است. از آنجا که آمار درآمدهای افراد بر اساس خود اظهاری می‌باشد، هیچگاه طبقه مرفه و ثروتمند جامعه و صاحبان زر و زور درآمدهای خود را اعلام نمی‌کنند و سیستمی هم برای ارزیابی صحت آن وجود ندارد. برای سنجش درآمد افراد باید شفاف‌سازی و نظام مالیات بر ارزش افزوده اجرا شود که تاکنون دولتها بدان توجه‌ای نداشته‌اند.

در محاسبه عدالت، ‌20 تا ‌30 شاخص وجود دارد که ضریب جینی یکی از این شاخص‌هاست و ما می‌توانیم برای بررسی میزان و چگونگی برقراری عدالت به بررسی میزان فعالیت‌های انجام شده در سطح روستاها، کمک به کشاورزان، رشد تولیدات و خدمت‌رسانی توجه کنیم، لذا ضریب جینی تنها یک مورد از شاخصه‌های اندازه‌گیری عدالت است نه همه آن.

به این منظور موارد زیر را متذکر می‌شویم:

1.یکی از سیاست‌های دولت نهم، افزایش ضریب حقوق کارمندان است . این سیاست اقتصادی این گونه اتخاذ شد که ضریب حقوق کارمندان به صورت پلکانی بالا رود .بنابراین و در نتیجه،حقوق کسانی که پایین است، افزایش زیادی می یابد و کسانی که حقوق آن‌ها بالاست، افزایش کمتری پیدا می کند.ضمن آنکه اختلاف درآمدها برمبنای اختلاف توانایی ها و تخصص ها هم که ضرورت عقلانی "عدالت" است،همچنان برقرار مانده است.

2.در این دولت حقوق بازنشستگان افزایش یافت و مطالبات معوق سالهای قبل آنها پرداخت شد.

3.در بحث خشکسالی به کشاورزان که به طور معمول درآمد متوسط پایینی دارند، کمک گردید. جرایم آن‌ها بخشیده شد و سعی شد تا به کشاورزان در جبران خشکسالی کمک شود.

4.در دولت نهم شاهد گسترش بیمه‌های اجتماعی و افزایش دریافتی کمیته امداد بوده‌ایم.

5.در این مدت 26 هزار واحد مسکونی برای محرومان کمیته امداد ساخته شده است.

6.افراد تحت پوشش بیمه اجتماعی، درسال 83، 6 میلیون و 900 هزار خانوار بود که با افزایش خط پوشش و در نتیجه سطح آن، به 8 میلیون و 800 هزار خانوار رسید و در واقع، 27،5 درصد افزایش داشته است.

7.برای احداث مسکن محرومین در دولت نهم به تنهایی 19 برابر گذشته کار انجام شد.

8.حمایت امدادی با افزایش خط پوشش و سطح آن 2،4 برابر افزایش یافت.

9.‌سرانه وام بازنشستگان 2 برابر گردید.

10.طول راههای روستایی آسفالت شده 2،45 برابر افزایش یافت.

11. در بحث گازرسانی در روستاها شاهد رشد ‌32 درصدی بودیم.

با این حال همه این موارد مربوط به اجرای عدالت در امور اقتصادی است و به همه این موارد باید به برخوردهایی که دولت در رابطه با مفاسد اقتصادی ریشه دوانده در دولت و رانت خواری هایی که سالهای پیشین و در دولتهای گذشته انجام می شد اضافه کنیم.

این موارد از آن جهت که ثروت های بادآورده کلانی را نصیب برخی مسوولین دولت گذشته و اطرافیانشان می کرده و البته ذاتا غیرشفاف و در نتیجه غیرقابل محاسبه است علیرغم تاثیرات زیادی که بر شاخص "توزیع عادلانه" دارد اما مخفی است.

این همه درحالیست که درباره ارزیابی عملکرد دولت نهم در این زمینه، علاوه بر معیارهای مادی باید معیارهای معنوی درباره عدالت را نیز در نظر گرفت.

تقسیم عادلانه "توجه" به مناطق کشور که در فرمان امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر با عبارت "در نگاه هایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن " مورد تاکید آن امام عدل و تقوا قرار گرفته،اگرچه در دولت نهم در قالب سفرهای استانی و تعامل یک به یک و رو در روی شخص رئیس جمهور با مردم به اجرا در آمده، البته مشخص است که با شاخص های مادی چون ضریب جینی و ... قابل مقایسه نیست.

در پایان این نکته البته قابل توجه است که رویکرد عدالت‌محوری دولت ها بیش از آنکه نیاز به اثبات نظری داشته باشد در عمل باید برای محرومین و مستضعفین جامعه ملموس ‌باشد.

امری که برای جستار درباره آن باید نقاط محروم را شناخت،به آنجا رفت و محرومین(این صاحبان و مالکان اصلی انقلاب اسلامی) را بر کرسی قضاوت درباره رفتار دولت ها نشاند.

لینک منبع: رجانیوز

دوشنبه چهارم 3 1388
X